شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
خانه بی تو همچو خانه ی ارواح ، بی در و بی پیکر شدسرنوشتِ بیابان خشکیده تا نهایت یکسر شدبعد از تو بتکده ام را درهم شکسته با تبرش ابراهیمویرانه ، خسته ، ریخته ، پاشیده بتکده مان بی آذر شدعرب گوشت های مرا خورده ، چنگیز استخوان جناق ام رااز لاشه ام اندیشه ای مانده که دشمنان را مغز و سر شدبی تو طی کردم تنها با تفکرت هر روزِ جنگهای گذشته وطن را تا در نبرد من و تاریخ مانده برایم افتاده از کلاهِ نبرد فقط سر شد...