جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
جوک با حال بورساطلاعات من در مورد بازار بورسدر این حده که سبزا بهتر از قرمزان - -...
بابام دیروز رفت مسافرت. دینام کولر رو هم با خودش برد....
اعتراف می کنم که اولین باری که رفتم کارواش من هم همراه کارگرها داشتم ماشین رو می شستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد! خوب چی کار کنم فکر کردم زشته اونا ماشین من رو بشورن و من وایستم نگاه کنم...
1. همان، ص 410. غفلت از خدازرتشتیئی را گفتند: «انّا لِلّه و اِنّا اِلَیه راجِعُون» را تفسیر چه باشد؟ گفت: من تفسیر آن ندانم، اما این قدر به یقین دانم که در میهمانی و عروسی و مجلس انسش نگویند...
1. کلیات عبید زاکانی، ص 475. سرباز فراریسربازی را گفتند: چرا به جنگ نروی؟ گفت: به خدا سوگند که من یک تن از دشمنان را نشناسم و ایشان نیز مرا نشناسند، پس دشمنی میان ما چون صورت بندد؟...
یکی از مربیای آموزشگاه رانندگی تعریف میکردبرای خانمی دور دو فرمون رو توضیح دادمخانمه هم با کلی دقت گوش میدادمنم خوشحال شدمگفتمخانم متوجه شدین ؟گفت بله فقط برای دوردو فرمون اون یکی فرمون کجاست ؟...
بانکیه به مشتری خانم گفت:این وجه رو بریزم به حساب جاریتون؟.خانم با تعجّب گفت:چرا حساب جاریم؟.اصلاً اون چیکار ست که همه جا هوای اونو دارن!.نه آقا بریزید به حساب خودم....
مورد داشتیمگشت ارشاد پرسیده خانم چه نسبتی باهاتون داره؟پسره گفته: کورن، دارم از خیابون ردشون میکنم :D...
مورد داشتیم دختر با قیافه بدون آرایش رفته پلیس +10 برای گواهینامش ، بردنش سربازی .... خخخ...
ﺯﻧﮓ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺯﺩﻡ، ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺁﯾﻔﻮﻥ گفت :ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ؟گفتم :ﻧﻪ، ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻬﺘﺮﻩ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﯿﻢ ﺑﺎﺑﺎ!ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ... ﺍﻣﺸﺐ ﭼﻪ ﺑﺎﺩ ﺧﻨﮑﯽ می وﺯﻩ ﺗﻮی ﭘﺎﺭﮎ!...