جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
هرکه خود را کم ز ما می داند، از ما بهتر است......
من به امّیدِ وفاىِ تو به دام افتادمورنه با سلسله ى زلف چه کار است مرا؟...
گنهی بدتر از این نیست که آدم شده ایم......
امروز چه کردیم که فردا چه توان کرد؟...
مشکل فتاده با یار کارم چو صبح و خورشیدبا او نمی توان بود! بی او نمی توان زیست...
سر به سر، طومار زلفت، شرح احوال من استمو به مو فهمیده ام این مصرع پیچیده را.....
انتقام عالمی از خویشتن می خواستم......