پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مرغِ آوازخوان جلوی پنجره استخطِّ زردی چو موی ابرویشمی زند طاق بر دو چشم ِ سیاهدیده های زلال و نافذِ اوهمه سو می دود چو باد به دشتچندبار، نوک به شیشه می زند، انگارصاحبِ این اتاق در خواب است!می پرد در سکوتِ آبیِ نورو نگاهِ غریبِ من به دنبالش...