جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
گاهی اوقات با خود میگویمکاش میشد می توانستم هنوز صدایت کنم و تو بگویی جانم و من غرق شوم در خوشی های عاشقانه امکاش می توانستم هر ثانیه ازتو خبری بگیرم کاش می توانستم در لحظات تلخ و شیرین زندگیت همراهیت کنمکاش کاش کاشفایده ای نداردحسرت بخورم که چه شودجز غم و بغض برای من هیچ ثمره ای نداردنمیدانم چه شد که رفیق نیمه راه شدیاما من هنوز هم دوستت دارم...
در آغوشم بگیرکه جز آغوشت,دیگر برایم پناهی نیست...
جانانم،... زندگی بدون وجودت،بدون استشمام بوی تنت، برایم مرگ آور است،مانند ماهی که بی آب میمیرد....