شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
در پاییزِ طلایی اهواز،نامه رسانی از جنس باد می آید؛سروصدای برگ ها، شبیه نوای دل،در جاده ای که به عشق ختم می شود.گل های کاغذی در پیچ و تاب نسیم،رازهای گذشته را در دلِ من زنده می کنند.ساعت صفر عاشقی، در لحظه ای کهچشم هایت را در آسمان جنوب می بینم،قلبم، قاصدی از شعرهای ناتمام،در سفر به سوی تو، بی قرار و بی صبر.عشق، در این خاکِ گرم و سرشار،مانند عطرِ شب بو در کوچه های قدیمی،نقش می بندد بر پوستِ زمان،و من، آینه ای را می پرستم...
حضرت یار به تو قول خواهم داد آوازه ی عشق ما تا بی کران ها خواهد پیچید اگر دست به دست من بدهی و همراه شوی بعد ها از علاقه ی ما حرف ها خواهند زد عشقی هم چو عشق احمد به آیدا بلکه شیرین تر و پایدار تر از عشق جلال به سیمینبر روی قطعه قطعهٔ خانه قلبم نقش چهره ی تو ست .کاشی های رنگی این عمارت صدایت می زنندو تمامی این ها ثبت خواهد شد ، به تو قول می دهمروزگاری درموردمان حرف ها می زنندعشق میان من و تو ماندگار خواهد ماند عزیزترینم🤍...
لحظه ای که نگاهم در چشمان شهلای تو گره خورد باید می دانستم دلم در چنگ تو اسیر شده…لحظه ای که خندیدی و دل من فرو ریخت باید می دانستم که دل من در چال گونه هایت سر خورده…لحظه ای که موهایت را زیر نور خورشید رها کردی باید می دانستم دلم در پیچ انتهای پیچ موهایت گیر کرده…چشمان تو همانند ستاره ها می درخشید…چال گونه ات تنها اقیانوسی بود که حاضر بودم بدون هیچ غریق تجاتی در آن شیرجه بزنم…و رنگ موهایت،همچون عسلی بهشتی در زیر نور خورشید تابان بود...
میگویندهیچ جایی شبیه خانه ی خود آدم نمیشودراست میگویند کجا آرامش بخش تر از آغوشتکجا دنج تر از قلمرو دستانت دلبرجانخانه ی من آغوش توست که چشمانت را در مسئله ی عشق به توان میرساند خانه ی من آغوش توست با طنین دلنشین صدایت در انعکاس حرف های عاشقانه سهم من چهارخانه پیراهنت است به راستی هیچ جایی خانه ی خود آدم نمیشود.✍️هدی احمدیدلنوشته های هدی...
از دلتنگیت کجا فرار کنم؟کجا بروم که صدای آمدنت را بشنوم ؟کجا بایستم که راه رفتنت را ببینم ؟کجا بخوابم که صدای نفس هات بیاید؟کجا بچرخم که در آغوش تو پیدا شوم؟کجا چشم باز کنم که در منظرم قاب شوی؟کجایی؟کجایی که هیچ چیزی قشنگ تر از تماشای تو نیست؟کجا بمیرمکه با بوسه های تو چشم باز کنم؟کجایی...؟!کجایی جانانم ۰۰۰؟!...
مرا بخواه آنقدر که خواستنه هیچکسیجز تو به چشمانم نیایدصدایم بزن، آنقدر بلندکه هیچ صدایی جز توبه گوشم آشنا نباشد، دستانم را بگیر همین حالا ،رهایشان نکن، نگذار ذره ای به بی تو بودن عادت کنند،(مرا بخواه، ازحالا تا به اَبد) جانانم فقط بخواه...
تو واقعی ترین منیهمونی که : هر وقت حالم بد بود کنارم بود تنهام نزاشتهمونی که: همیشه بوده حتی اگه از دستم ناراحت باشههمونی که: اگه یه دقیقه دیرتر جوابشو بدم نگرانم میشه... (:🖇🤍 همونی که: حواسش بهم هست حالمبراش مهمه و تلاش میکنه واسه داشتنمهمونی که : اولویتشمهمونی که : قرار نیست مثل بقیه آدمِ نبودن باشه..همونی که : منو بلدهدلبر تو همون واقعی ترین منی کهدوستم داره و دوسش دارمهمونی که میتونم بگم: قدرِ هفت آسمونِ خدا دو...
انگار مرا گم کرده ایشاید من ناپدید شده امسراغم را بگیرپیدایم کنمشتاق در آغوش کشیدنم باشدستم را بگیر وگوشه ای دنج کنار خود بنشاندوستت دارم را در گوشم زمزمه کننمی دانی قلبم تسخیر توست ؟ سراغم را بگیرپیدایم کن...
ولی قطعاً تنها کسی که تو عالم عصبانیتم واسش می میرم تویی. قطعاً تنها کسی که توی همه ی بی حوصلگیام وقتی حتی حوصله ی خودمم ندارم، منتظر پیامشم تویی. قطعاً تنها کسی که وقتی از همه دور شدم و می خوام تنها باشمم هنوز نیاز دارم کنارش باشم تویی. قطعاً تنها کسی که هرچقدرم سرم شلوغ باشه همه چیو فراموش می کنم و کل تایممو اختصاص می دم بهش تویی. قطعاً تنها کسی که تو اوج ناراحتیا می تونه با یه ویس آرومم کنه تویی. قطعاً تنها کسی که فکر بهش شده راه فرار من تویی...
چند بار دوست داشتنت را هجی کنم مُدام در هزار توی افکارم قدم میزنیومانند کودکی با شیطنتی تازه در کنج باغ ظاهر میشوی چشمهایم بجز تو ترسیم دیگری از عشق ندارندنفسهایم وقتی نامت را از زبان دیگری میشنوم به شماره می افتندانگار بجای خون تو در دهلیز ها وسرخ رگهایم جریان داریجانم به بودنت بند استحتی زمانی که فقط در خیال منی...
درد هم باشی دوستت دارمدوست داشته شدن بلدی؟عشق هم باشی عاشقتمعشق شدن بلدی؟گر ویران شوی می سازم تو راساخته شدن بلدی؟چشم وا کنی می نازم به توبلند شدن از خواب را بلدی؟بلدی دستانت را باز کنی؟این همه مهر را از من بگیریمن نیز از زیر این همه مهرکمر راست کنم چون کوه استوار شومحال نوبت به توستلیلی شدن و لیلی ماندن را بلدی؟مجید محمدی(تنها)تخلص تنهاکانال تلگرامی مجید محمدی تنها:https://t.me/Sibehavaasshttps://t.me/Sibe...
قشنگی دنیا به داشتن کسیه که تو رو میفهمهکسی که بودنش بهت اطمینان خاطر میده کسی که نمیزاره غم به دلت بشینه، واسه حال خوبت هر کاری میکنه کسی که دلتنگیاتو درک میکنه و میشه سنگ صبورت قشنگیه دنیا به داشتن کسیه که دوستت داره، دوستش داری، با شادیات شاده، کسی که همه جوره هواتو داره، روت حساسه یکی که نفست بنده به نفسش ، که اگه نباشه میخوای دنیا نباشه ، یکی که نگاهش دنیای عشقه جوری باهات حرف میزنه که احساس غرور میکنی، جوری نقطه ضعفاتو میپوشونه ک...
لیلی آغوشت را بگشا...باخته ام تمام زندگانی ام را در دوزخ نگاهت! آرامم کن در تلاقی دستانت...سنجاق کن مهرم را در قلبت و رام کن دوست داشتن را در نقره ای مهتاب نگاهتمجنونِ توام بسان بهاری که بی شکوفه هایش هیچ است✍️هدی احمدی...
اصلا مرا چه به سیاست های عاشقانه! من از عشق همانقدر میدانم که باید دوستت داشته باشم...♡نه از صبوری چیزی میدانم وَ نه از اِفاده های زنانه چیزی در چَتته دارم.من آنقدر ساده ام که حتی نمیدانم چطور بدون دعوا و غُر زدنهای از روی دلتنگی با دلم صادق باشم و اعتراف کنم از دوری ات ، هر ثانیه اش را عذاب کشیده ام.من نابَلدم... اگر همه دنیا هم به من لَقبِ دست و پا چُلفتی ترین عاشق را بدهند ، درست گفته اند...اصلا مگر میشود تو عشق باشی و این مَنِ عاش...
دست هایت مهربان تر از چیزی هستند که فکرش را کنی،دستانت خیلی به من می چسبد!در آن ها غرق می شوم به آن ها پناه می آورم؛دستانت گرمای وجود مرا شعله ور تر می کنند،معشوقم به دستانت ببال!《 اگر روزی از روزها آن ها را در کافه های بین راه دیدی،سلام مرا به آن ها برسان و بگو، دوستشان دارم.》[ دلنوشته دستانت را به من امانت بده اثر اهورا تابش ]انجمن نویسندگی چری بوکcherrybook.ir...
تو برای من انقدر خاصی انقدر وصف نشدنی که واقعا توصیفت با این چندتا کلمه نشدنیه ... ولی بدون انقدر زیاد دوست دارم که برای درکش نیاز به این کارا نیست، تو برام یکی از با ارزش ترین و مهم تریم آدمه زندگیمی اینو همیشه بدون !( :ببخشید که گاهی اوقات ناخواسته باعث ناراحتیت میشم.آخه خیلی روت حساسم و همه ی تو فقط و فقط مال منه.نمیدونم چجوری حس خوبمو بهت توصیف کنم، فقط میتونم بگم :اگه یه روز قرار باشه داستان زندگیمو بنویسم ا...
من می خوام روی کاغذ بنویسمت و توی جمله هام جات بدم . .می خوام تو رو به هرچیزی که می بینم و می شنوم ربط بدم و با یه نخ نازک تو رو به همه چیز وصل نگه دارم . .به برف و بارونی که می آد ؛ به آهنگی که پلی می شه به فیلمی که می بینم به تیکه کتابی که می خونم . .به صدای سازی که می شنوم آره می خوام تو همه چیزِ من باشی . .🕊′💙′!...
شب یلداست و دلم با ترانه ای عاشقانه می خواهد بلندتر از کوچه باغ های نسترن بخواند که تو، زیباترین راز این کهکشان بی کرانی. چرخ فلک به بهانه ی تو، کمی آهسته تر می چرخد تا نفس هایمان در هم آمیخته شود و زمان، در حضورت جاودانه بماند. این شب، طولانی ترین نجوای دل است به ستارگان، که تنها بهانه ی بلندی اش تویی..بیا برایم از عشق بگو، از شوریدگی های نابِ قلبت، که هر کلمه ات شعری می شود در گوش شب. بیا در کنار من، زیر طنابی از نورهای سرد و دور، و بگو که...
۱۴۰۲/۱/۱۴ای زیبای من!ای زیبایی که هنوز نیامده ایبا جوهر قلبم ، عاشقانه برایت مینویسمدوستت دارمروزی که بدانم لیاقت قلبم را داریمیخی از جنس عشق روی دیوار دلم خواهم زدعکس چشمانت را قاب خواهم کردو روی آن میخ ، خواهم آویخترنگ نگاه تورا ، رنگ دیواره هایدلم خواهم کرد تا هر لحظه ای از زندگی امپر شود از رنگ نگاهتگیسوانت... آنهارا همچو ریسه ای رنگینبر سقف دلم خواهم آویختتا عطر و رایحه ی عشق درون خانه ی قلبمپراکنده شود......
حواس شهر پرت تلاقی پاییز و زمستان،خزان هزار رنگ و خوشرنگ و سپیدی سحرانگیز برف،اما من محو تلاقی ابروهای تو حیران.همه دلتنگ و دلخوش بهنارنگی،خرمالو،انار،اما من دل نگران چشمان سیاه تو،زیرا تویی دلیل پاییز و زیبایی آن.من آن برگ خزان زده ی زردم،چشم تو رویم سرخ کرده اینچنین بسیار.تو در چشمانت صفای پاییز را داری.با مهر تو می توان سوی شادی ها کرد فراررو به سوی زیبایی شیداییسرمستیهیچ...
امشب دلم میخواد بیخیال ترین آدم دنیا باشمیه فراموشی بگیرم و هیچ چیزو هیچ کس بیاد نیارم جز تو ؛ شب ک مال غصه خوردن نیست ،غصه ها بمونه برا فردا امشب میخوام عاشقانه ی زیبا و خاطر انگیز برات بسازم ک هیچ موقع از خاطرت محو نشه ، یه جشن دونفره ؛ من ؛ تو ؛ حس قشنگ عشق ، ای جان ک چه شبی بشه امشب ،شب عشاق فردام خدا بزرگه ،فقط امشب وعاشقانه های بینظیرش...زهرا زمانی...
زنانه مینویسم دلتنگی های هر روزه ام را در کام کلمات غریبِ عشق تلخی اش جان لحظه هاااا را می آزارد ک این هم عادت عشق است تلخت میکند تا شیرینی ملس انتظار برایت آسان شود *تنها دلیل زندگی* زنانگی هایم را مردانه به انتظار باش ... زهرا زمانی...
میدانی تو که از راه رسیدی مثل بازی گل یا پوچ پوچ بود کل زندگیم آمدی گلستان کردی کاشانه ام را چه خوش بود لحظه ی دیدار اول چشمانت همچودریا موهایت همچو موج سکوتت همچوساحل و آغوشت بهشت ابدیمبه قلم:مائده حق ویردی✍️✍️✍️...
تا روزی که نفس میکشم همیشه در قلبم زنده ای، زمانی که چشمانم را میبندم تو را میبینم، با خنده هایت شاد میشوم و با غم هایت میمیرم. و تمامِ آنچه از این زندگی لعنتی میخواهم تو هستی! ای کاش، میتوانستم تو را کنارم داشته باشم و ای کاش زمان متوقف میشد، آنگاه که غرقِ زیباییت بودم. اما تو هیچگاه فراموش نمیشوی! نفسی که مرا زنده نگه میدارد تو هستی.. دل کندن از تویی که تمامِ دلخوشی ام هستی، هزار بار مرا میکُشد!...
فاصله پهنای دوشانه ات زمستانی ستبهنگام نوازش هایمونگاهت برایم گرمای تابستان است لطفا مرا دعوت کن به میهمانی بوسه غنچه باز شده لبهای بهاری تآخر تمام فصل ها در تو تعریف شده اند عشق پائیزی م ...✍️رضا کهنسال آستانی...
و در آن هنگام که مفتونِ شکوهِ نگاهت شدم؛عشق معنا گرفتبه راستی که زبان به چه کار آید وقتی؛تلاقیِ دو چشم، مثنویِ هفتاد منِ دیگری ست؟!...آمدی تا مَن زِ مَن خالی شودیک مَنِ سرکش بمیردتا که مَن عالی شودشیما رحمانی...
بعضی آدما انگار مهره ی مار دارن انگاری با یه نگاه طلسم میکنن و بند دلتو به خاطرشون گره میزنن ، گره ی کوری که حتی دندون منطق هم نمیتونه بازش کنه.مهارت عجیبی تو ثبت ثانیه های زندگیت به نام خودشون دارن جوری قلب و ذهنتو اشغال میکنن که آب از آب تکون نمیخوره.به خودمون که نگاه میکنیم ما آدم قبلی نیستیم ، ما آینه ای تمام نما شدیم از رخ محبوب و چقدر زیباست این بازتاب عشق تلالؤ محبت تو دنیای تاریک بی مهریها نوازش نگاه یار تو دوره ی سیلی ها...
قشنگی دنیا به داشتن کسیه که تو رو میفهمهکسی که بودنش بهت اطمینان خاطر میده کسی که نمیزاره غم به دلت بشینه، واسه حال خوبت هر کاری میکنه کسی که دلتنگیاتو درک میکنه و میشه سنگ صبورت قشنگیه دنیا به داشتن کسیه که دوستت داره، دوستش داری، با شادیات شاده، کسی که همه جوره هواتو داره، روت حساسه یکی که نفست بنده به نفسش که اگه نباشه میخوای دنیا نباشه یکی که نگاهش دنیای عشقه جوری باهات حرف میزنه که احساس غرور میکنیجوری نقطه ضعفاتو میپوشونه ...
طو را جوری دوست دارم ک اگر ی روز بخوام از آدما فاصله بگیرم یا ازشون دوری کنم با خودم میبرمت ۔جوری دوستت دارم ک هیچ وقت از بقل کردنات ،نوازشات ،حرفات ،صدات ،فرم نفس هات ، هر چیزی ک مربوط ب طوئه،خسته نمیشم ۔جوری دوستت دارم ک وقتی ناراحتی داغونم و وقتی خوشحالی خوشحاااالم ،همه ی اینها را یادت بمونه چون شاه نشین قلبم هستی ۔❤...
کاش میدانستی؛دوریت!نه تنها دلبستگی ام را به تو کمتر نکرد،بلکه بیشتر از هر زمانی حال و هوایت تمام وجودم را به خود پیچیده است.✍سارا عبدی...
و شبی هم من عشق را یافتمآن شب آسمان از محنت ابرها سنگین بود.و ماه، کامل می تابید.در هیاهوی سکوت نیمه های شبکسی آرام در گوشم زمزمه کرد:آن ستاره را می بینی؟ درخشان و زیباست.رد نگاهش را که پیمودمبه آینه رسیدم.مرا قاب گرفته بود.ساده، شلخته، غمگین.- زینب ملائی فر...
اجازه هست؟میخواهم دوستت داشته باشممیخواهم عاشقت باشممیخواهم لب هایم راسوار بر بالِ واژه های عاشقانه یِ همین شعر کنمتا وقتی که تو می خوانی اشبی اختیار ببوسمت...میخواهم مست از عطر تنت شومخیالت، طعم خواستن میدهدنفس هایت، عطر عشق میدهدوَ لبت، طعم دلبریهای عاشقانه،،حس دوست داشتنم به...تو،فرق میکند،چون..من دچارت شده ام.........
با کدامین الفاظ تو را وصف کنم!؟چگونه جنگل های کلاردشت و زرد و نارنجیِ به هنگامِ غروب خورشید را در یک کلمه جای دهم که بشود چشمانت... یا چگونه از رقصِ پیچک وارِ موهایت بگویم؟!.هنگامِ وصفِ توواژه ها عاجز می شوندفرهنگ لغت به هم می ریزد قلم کم می آوردو زبان الکن است......
کاش میشد بهت بگمکه من قرار نیست جایی برم،قراره تا آخرین لحظه زندگیتگرمای تن منو دایره وار دور وجودت حس کنی...حتی اگه ازت دور باشم..کاش میشد بگم من آدم موندنم،آدم کم نیاوردن آدم تورو خواستن...آدم عاشقانه های توو هیچکس نمی تونه جای منو برای تو پر کنه...حتی اگر تموم آدمای دنیا برای دلت جا باز کنن،چون من تورو؛ چشم هاتو و بند بند انگشت هاتو متعلق به خودم میدونم،حتی اگر خودت بی خبر باشی...حتی اگه نفهمی..حتی اگه نخوای بفهم...
کاش می شد روی ماهت رو نگارم من ببینم روزها وساعت ها کنارت بنشینممن باشم و تو و موج دریا و ابر باراندور از همهمه وچشم ها خدایا میشود...
می رَوی اَما نِمیدانی با رَفتَنَت تَمامِ وُجودَم را با خُود میبَری دَریغا اَز اینکِه نَزد تو شِکایَتی کُنَم اَما بِه مَن قُول بِدِه دَر دوریِ مَن مُراقِبِ وُجودَم باشی....
عصر جمعهیعنی دَم نوشی از دلتنگی در فنجانی به رنگ امیدامیدی از جنس شروع...عصرهای جمعه بیابیشتر داشته باشیم هوایت را ، هوایم رامهرت را با عشقم درآمیزو مرا مهمان قهوه ای کن که با عشق دم کشیده استبخند در چشمانمفدای ناز نگاهتعصر جمعه سایه انداز بر دلمعشق را سنجاق کن به آنعصر جمعه باید باشیباید باشموگرنه امان از جمعه امان از عصرهایش...نازی دلنوازی...
نگارم!از تو که می نویسمعطر شب بو اتاقم را می آکند. تو کنارم نشستی و غزل هایم را می سرایی و من با تو ردیف که هیچ قافیه هم کم نمی آورم.شهناز یکتا...
من عاشق همان لحظاتی هستمکه در نامه هایت با کلمات مرا نوازش می کنیمگر از این احساس بهتر هم هست......
این روزها کمی بیشتر از حدِ معمول دلتنگت می شوم! دلتنگِ آغوشت، که همچو پناهگاهِ امنی ست، برای ناامنیِ این روزها دلتنگِ حرف هایت، که مرحمی ست برای زخم های دلمدلتنگِ خنده هایت، که امیدبخش زندگانی ام استو چشمانت، مانند کهنه شرابی ست، که عجیب مرا مست می کندببین چه بر سرِ دلم آورده ای، که اینگونه هر روز و شب، بی بهانه هوایت را می کند! و در آخر، این دلتنگی های طولانی،چون زلزله ای هر شبانگه، برسرم آوار می شوند!...
بهترینِ قَلبم... زندگی بدون تو آنقدر دشوار است، که می ترسم فراموشت کنم، میترسم فراموشت کنم و دیگر زنده نباشم، تنهایم بگذاری و بدون تو بمیرم، من میترسم با فراموش کردنت خودم را از یاد ببرم! تمام ترسی که از این زندگی دارم، تو هستی...! اگر خدایی نکرده تو را از دست بدهم، اگر دیگر کنارم نباشی، با چه کسی سخن بگویم، چگونه زندگی کنم و شاد باشم در حالی که تمامِ شادی ها و خوشبختی هایم درون تو نهفته است. من از نداشتنت، نبودنت، از رفتنت واهمه دارم! ای...
من از تو آویخته ام ، از چادر نماز شبت که پر از شکوفه های بادام است.دوست دارم تمام نفس هایت را در گوشم زمزمه کنی ، ای روح مقدسی که تسخیرم کرده ای.شاید آدمی به زمین تبعید شده است، اما من بهشت را روی همین زمین یافتم.روی دامن تو و چشم در چشمان تو ....بهزادغدیری...
وقتی به تو فکر میکنمشگفت زده میشومنگاهتصدایترنگ مویتخط لبتتمام اینها دست به دست هم می دهند تا مرا به سوی شگفتی بکشانند...
من تمام احساس و عشقم رو به پای تو میریزم تا هیچوقت کسی مثل من نتونه دلتو بلرزونه،تموم واژه هارو برات پشت سرم هم صف میکشم و از عاشقانه هام برات می نویسم تا دیگه هیچ کلمه ای قلبتو اکلیلی نکنه .اونقدر وجودت رو سرشار از آرامش میکنمتا هیچوقت نتونی اونو توی آدمی پیدا کنی.اونقدر بهت عشق میدم تا هیچکس هیچوقت نتونه جای منو برات پر کنه من همه ی مرزهای دیوونگی رو برای تو میرم تا غیر از من کسی نتونه برات دیوونگی کنه.من از خودم تو زندگیت چیز...
در پس این همه زخم عمیقو دردهای رو به صعود برای تو می خندم...برای تو جنگل وحشی دلم اهلی می شود.خلوتگاه سایه ام با شب بی ستارهآفتابگردان می شود رو به سوی طلوع تو...اصلا فرشته می شوم و قلب ساعت ابری رابه وقت رنگین کمان نشانه می گیرم واز دقیقه های عریاندور از چشم سایه های پشت دیوارسیب می شوم، برای دقیقه های دلتنگی و ثانیه های دور پرشتاب.فیروزه سمیعی...
❤️🥀تو خنکی اونور بالشتی،چای بعدکار،سیگار نیمه شب،تو اولین بارون پاییزی،بوی کتابای نو،بغل شدن، وسط گریه،بوی خاک بارون خورده،تو شیرینی اولین حقوقیبوی خوب لباس نوتو بوی یاسیآب رو آتیشرنگین کمون بعد بارونتموم چیزی که من از دنیا می خوام.تو مجموع احوالات خوب جهانی...🥀 وحدت حضرت زاده...
ای تنها بهانه نفس ها یمتا کی در حسرت نگاهت باشم؟پس کی از کوچه پس کوچه های دلتنگی عبور می کنی؟...
هرچند از تو دورم ولی دلم را می رباییتو در کدام ساحل عشق بوده ای؟اگر بگویی نمی دانم یقین میکنم که مرا دوست نمی داری...
تو میدانی که عشق برایم همان لبخند زیبای تو استزندگی برایم همان آغوش گرم ومهربان تو استو بهترین حس همین دوستت دارم هایی است که از اقیانوس قلبم برای تو سرچشمه می گیرد...
تنگیِ شدیدی رو تویِ ریه هام حس میکردم، هوا برام کم بود، نفس برام کم بود، خفگی با اون دوتا دستِ زمختِ هیولاوارش چنبره زده بود دورِ ریه هام، دورِ قلبم، فشار میداد، فشار میداد با نهایت توانش. فشار شدید و شدیدتر شد. احساسِ سبکی کردم، دیدم پاهام رویِ زمین نیستن، باد اومد و تنِ بی روحمُ مثلِ یک تکه کاهِ سبک به رقص درآورد و برد بالا.....+ این بالا همه چیز بهتره، دیگه چیزی غیرِقابلِ تحمل نیست، حتی پایینم ازین بالا قشنگ تر دیده میش...