شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
خواستم بگویم دوستت دارماما جمله ها ابترندپشت این ظاهر بی خیالدو چشم خیسشوری انتظار را شره می کنندغمگین نیستمخسته[بودم و حالا] نیستمشادمکه داشتن و داشته شدنرویداد دو سویه شادی ستبیش از هر آنچه بگویمدلتنگمآخر در دست های دوستت دارم«ای کاش» لانه کردهمی گویم:ای کاش از این خیابانای کاش از این گذرای کاش روی این نیم کتپشت ویترین آن دکاناین سوی پنجرهرو به منظره خیس خیابانانگشتانتسرنوشت رها مانده انگشتان مرابه ...