زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
الهه‌ی احساس
فشرده‌ای از سروده‌ها و دل سروده‌های زهرا حکیمی‌بافقی متخلص به: الهه‌ی احساس.
اجاق دل،
ز بهرِ مهرِ تو،
گرم از محبت شد؛
بیا مهمان قلبم شو؛
که حسّم را،
به وجد آری!
زهرا حکیمی بافقی،
بیتی از یک غزل....
متن زهرا حکیمی بافقی
نرو از پیش من؛ آخر؛
مجالِ بی تو بودن نیست؛
دلم مویه کند هر دم؛
بگرید زار؛ می گیرد!
زهرا حکیمی بافقی،
بیتی از یک غزل....
متن زهرا حکیمی بافقی
بیا سازِ دلم را کوک کن،
با عاشقی هایت؛
بشو شور و،
بزن ساز و،
یکی شهناز،
با قلبم!
زهرا حکیمی بافقی،
بیتی از یک غزل....
متن زهرا حکیمی بافقی
تمام نقطه های دل،
قلمرو دلت شده؛
تو پادشاه دل شدی،
به یک نگاه مهربان!
زهرا حکیمی بافقی،
بیتی از یک غزل....
متن زهرا حکیمی بافقی
قطعه ای از پازلِ سرخِ دلِ من،
پیشِ دشتِ سبزِ چشمانت،
جا مانده است!
آمدی و بردی با خود:
نیمی از وجود مرا؛
نیمه ی من،
جدا از من،
چرا مانده است؟
بازآی و تکمیل کن:
دفترِ وجودم را!
طرحی از من به جاست؛
مابقی،
رها مانده ا...
متن زهرا حکیمی بافقی
در باروریِ احساس،
به باورِ تو امیدوارم؛
تو مرا باور کن؛
از عاطفه بارور کن!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس....
متن زهرا حکیمی بافقی
دستهایم را دوست داشتم؛
دستهایم پر از چمن بود؛
بوی سبزینه ی سبز علف می داد؛
امّا افسوس حالا،
در دستهایم تنها،
چند خط زرد نامفهوم،
مانده به جا!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۱۶۳....
متن زهرا حکیمی بافقی
در امتداد دستهایم،
خطی از ابهام،
موج می زند؛
فال زندگانیم این روزها،
تصویری ست،
از دورنمای اشکهایم؛
نبض دستانم را،
به گرمای دستانت می سپارم؛
تا خود،
رگ عاطفه ام را،
دریابی!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۱...
متن زهرا حکیمی بافقی
آمدم با تو باشم؛
فقط با تو!
و قلبم را برایت هدیه آوردم؛
در کادویی،
از جنسِ احساس؛
به رنگِ محبّت!
امّا تو...
بازتابی ست مرا؛
بازتابی ست...
به تلافی شکستن قلبم؛
بازتابی ست مرا...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
...
متن زهرا حکیمی بافقی
دزدیدند صداقت صدایم را؛
و سکوت است آن سوی امواج؛
نیست واکنشی از احساس؛
ره به جایی نیست در کششِ پنجره ها؛
چه نامردند ثانیه های التهاب!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۱۶۷....
متن زهرا حکیمی بافقی
تو را می خواهم؛
و با تک تک سلول هایم،
می سرایمت؛
و با صدای سکوت سینه،
آوازت می کنم...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۳۹....
متن زهرا حکیمی بافقی
گاهی باید:
سوار بر قایقِ شکسته ی آرزوها،
مرزهای بیکرانِ بودن را،
با دستانی شکسته پارو زد؛
و شاپرک زیبای امید را،
از سرای سینه،
پرواز نداد!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص۵۷....
متن زهرا حکیمی بافقی
بی تو،
آینه ی چشمانم،
بغض سکوت را،
مات می کند...
بی تو،
سبزدشت وجودم،
پر از بهانه می شود...
بی تو،
صحرای دلم،
خونبار است،
از نمِ چشمانم!
نه...
بی تو،
بهار هم،
اینجا،
نمی خندد!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص۱۶۰....
متن زهرا حکیمی بافقی
دیگر،
چکاوکی نخواهد بود؛
تا چکامه سرای پرواز رهایی باشد...
دیگر،
قاصدکی،
خبررسان رویاها نخواهد ماند...
دیگر،
بغض سکوت را،
هیچ صدایی،
نخواهد شکست...
نه...
دیگر پرستویی نیست؛
تا رقص شکوفه ها را،
به نظاره بنشیند!
زهرا حکیمی بافقی،...
متن زهرا حکیمی بافقی
من،
تنهاتر از تو؛
تو،
تنهاتر از من؛
رسم غریبی است:
عشق و تنهایی؛
دوری و دوستی!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۱۹۴....
متن زهرا حکیمی بافقی
سرشار از احساس است،
شعرِ زندگی با تو؛
وقتی که:
صبح،
از مَطلعِ آفتابگردانِ بوسه هایت،
شکوفا می گردم؛
و شب،
در مَقطعِ شب بوی آغوشت،
آرام می گیرم!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس....
متن زهرا حکیمی بافقی
به نام خداوندگار احساس و اندیشه
✍ جنون جاذبه:
خانواده، بسترِ عشقی عمیق و، بی ریاست
بکرِ مهرش، بهتر از: جامی عقیق و، پُربهاست
در دلش، گُل می کند، دل لحظه های نابِ ناز
سبزه زارانِ نهانش، تا هماره، باصفاست
در رگش، جاری مدام امواجِ جان اس...
متن زهرا حکیمی بافقی
گر به دنبالِ محبّت های نابی تو، بدان:
مهرِ مادر؛ یا پدر، خود، پرتوی مهرِ خداست!
ارزشِ دُردانه ی ناب و، سترگِ مهر را،
قدر می داند دلی که: در رگش، خوبی، رهاست!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)، برشی از یک غزل....
متن زهرا حکیمی بافقی
جان، جوان می گردد از: بی انتهای عاشقی؛
قلبِ خانه، بسترِ بستانِ عشق و، دل سَراست!
حس به جان می آید از: دستانِ شورانگیزِ شوق؛
نای خانه، می سراید چامه ای که: بس رساست!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)، برشی از یک غزل....
متن زهرا حکیمی بافقی
جامِ دیوانِ دلش، سرشارِ شعرِ موجِ مِهر؛
کامِ قاموسِ لبش، گل واژه خوان و، جان سُراست...
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)، بیتی از یک غزل....
متن زهرا حکیمی بافقی
در رگش، جاری مدام امواجِ جان است و، نفس؛
موجِ دریاییِ آن، شورشگری، پرشور و ناست!
با جنونِ جاذبه، گیراترین احساس را،
می نماید بذل و نبضش، بزمِ رویای وفاست!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)، برشی از یک غزل....
متن زهرا حکیمی بافقی
خانواده، بسترِ عشقی عمیق و، بی ریاست؛
بکرِ مهرش، بهتر از: جامی عقیق و، پُربهاست؛
در دلش، گُل می کند، دل لحظه های نابِ ناز؛
سبزه زارانِ نهانش، تا هماره، باصفاست...
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
متن زهرا حکیمی بافقی
فنجانِ دلم، قهوه ی رویای تو دارد؛
پیمانه ی جان، جوششِ صهبای تو دارد؛
وقتی بدهی دستِ دلم، دستِ گُلت را،
احساسِ نهان، عطرِ دل افزای تو دارد...
زهرا حکیمی بافقی
(الف احساس)
🍃🌸🍃...
متن زهرا حکیمی بافقی
✍ بستر آغوش:
بسترِ آغوشِ «تو»، چون خانه ی من می شود،
چشمِ قلبم، با صفای مِهر، روشن می شود!
آتشِ مِهرت، به جانم، چون زبانه، می کشد،
داغ تر، جامِ دلم، از هرچه گلخن می شود!
زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک غزل، کتاب نوای احساس
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*...
متن زهرا حکیمی بافقی
✍ مهرانه
با آمدنِ مهر، دلم پُر تب و تاست؛
احساسِ نهانم، پُر از امواجِ صفاست؛
در طرحِ دلم نقشِ خزانی نتپد؛
زیرا که گلِ خاطره ام، مهرِ خداست!
زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
🌿🌺🌿...
متن زهرا حکیمی بافقی
روان شد نای جان، در فصلِ پاییز،
برای دیدنِ مهری، دل انگیز؛
ندید آن را؛ نوشتم روی هر برگ،
از احساسی که شد، با دل، گلاویز!
زهرا حکیمی بافقی،
برشی از یک غزل پاییزانه،
کتاب نوای احساس.
🍂🍁🍂...
متن زهرا حکیمی بافقی
🍁🍂🍁
چه پاییزِ دل انگیزی ست جاری،
درونِ قلبِ پُرمِهرِ بهاری!
که گفته، حسّ غم بخشد به دنیا،
گُلِ پاییزِ خوشرنگِ شراری؟!
زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
پاییزانه
🍁🍂🍁...
متن زهرا حکیمی بافقی
پاییز برایم تپشِ خاطره هاست؛
هر رنگِ قشنگش، جهشِ مهر و وفاست؛
دنیای دلم، حسّ غریبی دارد؛
انگار در این فصل، دل از غصّه رهاست!
زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
پاییزانه
🍁🍂...
متن زهرا حکیمی بافقی
با احساسی،
از مهر،
لبریز؛
چونان مهری،
که از پی آن،
آبان است،
مهربان باشیم و مهرانگیز؛
تا بهاری گردد،
تمام لحظه هامان،
در دلِ پاییز!
زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
🍂🍁...
متن زهرا حکیمی بافقی
صفا بارید، بر دشتِ دلم، یک ریز؛
از آن گردید، غم های گران، ناچیز؛
زِ پالیزِ وجودم، مهربانی رُست؛
و حسّ دل، رها گشت از، نمِ پاییز!
زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
متن زهرا حکیمی بافقی
ادامه
