زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
زانا کوردستانی
هر روز و هر شب نگرانت هستم، که چه می کنی!؟ چگونه می گذرد تنهایی ات؟! با بغض های گاه و بیگاهت چگونه کنار می آیی؟!
گاهی شب ها، از همان شب های سیاه تنهایی، پنجرهٔ اتاقم را باز می کنم. رو به سمت تو، فریاد می زنم، آیی عشق جانم!، تنهاییت برای من… غصه هایت...
متن زانا کوردستانی
پاره کن،
پیراهن هجران را!
تا زمستان به در رود
و خورشید
در برکه بخواند
صبح های دل انگیز
بهار دیدار را...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
...آرزو کرد،
به جای تفنگ-
کتاب وُ،
قلم داشت تا-
پرنده ای را نقش بزند
با شاخه ای زیتون؛
--سرباز!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
در دهانم،
واژه های تلنبار شده بسیار اند!
اما تنها تویی،
که با هر شعر--
از دهانم بیرون می آیی.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
خیابان ی دلتنگ!
شهری غمگین!
آخر،
آمدنت را
به کدام کوچه خواهی داد؟!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
شبی جغدی مُرد
در خلوت خرابه
زمانی که
دهانش پر بود
از آواز شب
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
خیالاتِ تو،،،
به ارتفاعی قد کشیده اند که،
روزی چند بار به ملاقاتم می آیی.
هر روز صبح
مادر پیرم،
--باد!
کوچه ی خاکی ما را جارو می کند!
باران می گیرد تا،
شب ها،
به من سر بزنی!
شاید این درد کهنه را
از گَودِ چشم هایم بشویی
ق...
متن زانا کوردستانی
به کوه طور، دوخته ام
چَشم های بی رمقم را
ای خداوندگار غایب، و حاضر!
موسی شده ام وُ،
پیله کرده ام؛
به اریکه ی بلندت...
♡
--کی اجابت می کنی؛
وعده ی دیدار را؟
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
آه!
ساعتِ مصلوب بر دیوار،
دقایق اش دق کرده است...
بیاوُ زمان را جلو ببر،
خورشیدت را بتابان!
...
حوضِ قندیل بسته،
و تنِ زمهریرِ شمعدانی ی پنجره؛
--وَ من
طلوعِ آفتابت را منتظریم!
سعید قلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
مثل جوجه ای که،،،
سر از تخم در می آورد،
آرام آرام؛
از زیر پتو نگاه می کنم...
***
آه!
کابوسِ نبودنت ،،،
شبیه گربه ای هراسناک ست!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
آغوشت را \دوست می دارم\
که برای اندوه های کوچک و بزرگم،
سرزمین بی مرزی است!
وَ در آن--
فصل ها به تکرارِ اردیبهشت ورق می خورند...
...
من،،،
به چَشم هایت
ایمان دارم!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
چه فرقی می کند که کجایی؟!
در ازدحام بمبئی
یا سکوت شانزلیزه!
چه دور،
چه نزدیک!
دلتنگی،
دمار از آدم در می آورد،
وقتی که،،،
پای عشق میان باشد.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
پاییز که خیالم را می گیرد،
نگاهم به تاراج می رود!
چشم هایم ابری می شودوُ
دستِ بارانی شروع شده را رها می کند؛
تا برگ،
برگ،
به لرررر
زم!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
(برای زاگرس مهجورم که در آتش بی کفایتی ها سوخت)
تو،،،
ققنوس وار در خودت می سوزی
تا،
دوباره زنده شوی وُ؛
پَر بگشایی...
♡
--ای بلندای کوردستان،
--زاگرس!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
تنهایی ام،
از جهانم بزرگ تر است وُ،
...غیرقابلِ تحمل!
♥
این را زمانی فهمیدم که،
فقط حضور تو،
می تواند؛
آرامشم دهد!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
[به حضرت پدرم(علی الرحمه)]
من گمان دارم،
دستان تو،،،
از هر قرآن و انجیلی
مقدس تر است!
...
این را از بوسه هایم
--بر دستانت،،
باور کن.
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
دلتنگی هایم قد کشیده اند!
-- پا گرفته اند وُ،
راه می روند.
گاهی پیش،
گاهی پشت سر امّا؛
همیشه با من اند...
♡
پس؛
-- کجائی نازنین!؟
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
مفلوجی را،
- دوچرخه دادن!
کوری را،
- آیینه دادن!
باغبانی را،
- تبر هدیه بردن!
چیزی شبیه همین هاست،
- دل بریدن از تو!!!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
آن سوی پنجره
--تویی.
با غروری بی دلیل
و قلبی شبیه سنگ.
...
و پای پنجره اما
--منم،
با دردی بی درمان و،
قلبی در،
--مشت!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
با شعرهایم،،،
سال هاست تنگی نفس گرفته ام!
بگذریم
--خیالی نیست--
♡
وقتی ،
رویایت می تواند؛
-- ریه ی یدکم باشد!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
بهاران را
جای گرفته
زمستانی
در تمامی فصل
...
کلاغ
مرثیه خوان گوسفندی
که از گلوی گله ی گرگ
پایین می رود.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
تو،
-- آب حیاتی!!!
و من ام،
-- تشنه!
♣
شبی،
هنگامه ای،،،
به پای بوتهٔ عمرم،
بریز
عاشقانه هایت را...
شاخه های جانم
خشک شده اند،
برگ،
برگ...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
تو،،،
-- نم نمای بارانی
( ای همیشه زلال!)
و من ،
-- تشنه،
--ملتهب!
...
سرریزِ من باش
با ادامه ای جاودانه
از هبوطی مبارک !
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
چشم هایت؛
عاشق می کنند،
-- هر کسی را،
♥
من به کنار!
گنجشک های شهر،
-- همه!!!
عاشقانه نگاهت می کنند.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
مهربانم سلام
دیشب دلتنگت شده بودم. سراغت را از ماه و ستارگان گرفتم. آنها هم بی خبر بودند.
گفتم سراغ خودت بیایم...
بانوی آفتابی من، احوال مهتابی ات چطور است؟
چه خبر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های من؟
نکند طاقت صبرهایت در برابر ناملایمتی های من...
متن زانا کوردستانی
لبخند که می زنی،
فرقی نمی کند
چارفصل، بهار می شودوُ،
شکوفه می دهد آنگاه
گلدانِ تبسمِ دهانت!
❤️
آکنده ست فضای خانه،
از عِطرِ سیب و،
گلابِ قمصرِ کاشان!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
از گورستان قلب من که می گذری
کمی آرام، گام بردار
سال هاست آنجا
مجنونی آرمیده است
که آغوش هیچ لیلایی
آرام اش نکرده بود.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
-- شک نداشته باش!
همه ی سربازان جوخه ی آتش،
دل دارند امّا،،،
♥
گلوله ی دشمن-
به سینه ای می رسد که؛
کَسی را
منتظر ست!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
عجیب!!!
-- سرد است،،،
لحظه به لحظه عمرم،
بدونِ گرمای دستان تو!
♥
به دیدارم بیا
گرم شود
-- زمستانِ سرد...
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
دلتنگت ام،
و تو را می خواهم!
♣
کنار من که نیستی،،،
بگو؛
بودنت را،
-- کجا جا گذاشته ای...!!!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
متن زانا کوردستانی
ادامه