زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
زانا کوردستانی
من کنار تو نیستم،
اما،
همچنان چشمانم پر از توست.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
در شهری کوچک،
و در گوری بزرگ،
پنج هزار نفر کُرد
زیر یک سنگ قبر خفته اند و
تنها آسمان سایه سارشان است.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
اگر سنگ توان راه رفتن داشت،
خانه ی ما،
بر پشتش، همیشه در سفر بود.
اگر درخت توان سخن گفتن داشت،
برترین قصه گو می شد.
آب لب نمی گشاید،
ورنه، تمام اسرار را برایمان فاش می کرد.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
چه نادان است،
آنکه یارش را
از گوشه ی دیوار می پاید،
بی آنکه به سویش قدمی بر دارد!
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
این همه آه های سرد
از سینه ی من برون می آیند،
آنجا که گرم ترین جای تنم است.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
چون رشته ای پیچک
به دور تو پیچیده ام و
دیگر خویش را از تو باز نمی شناسم.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
از زیبایی گل ها هم،
به هراس خواهم افتاد.
اگر احساس کنم،
دیگر عاشق نیستم.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
ای ماه!
من پسر توام!
من پسر غریب به جای مانده ی توام،
بر روی زمین...
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
پروردگار من پاک و ساده ست!
پروردگار من،
میان شر شر قطرات باران است!
بارانی که عمق خاطرات را
سرریز مژده ی وصال می کند.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
خدایا!
نور وجودت را
بر همه ی عاشقان بیفشان،
تا تنهایی ما را از پای در نیاورد...
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
من با صدای انفجار
تیر و توپ جنگ کشته نمی شوم.
توپ و تیر بی صدای بعد از جنگ
مرا خواهد کشت.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
من دخترک
چهار ساله ی
پالتو قرمزی کولی ام.
که سر خیابان مولوی،
همراه با مادرم به گدایی مشغولم.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
من پسرک گوژپشت
دست و پا استخوانی ام.
که خواهرم مرا بر روی گاری ،
دور بازار می گرداند و
تا زشتی هایم را مفت و ارزان
در پیشگاه عالم حراج کند.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
من فاحشه ای پانزده ساله ام!
که در دوراهی سرچنار
با آرایشی غلیظ ایستاده ام.
باشد که مردی مسن تر از پدر پیرم،
مرا همراه خود به خانه ببرد...
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
من آن را روز را می بینم،
همان روزی که
در تنهایی خود خواهم مرد و
بعد از مرگم،
تو چنان عاشقی گم کرده یار،
کوچه به کوچه به دنبالم خواهی گشت.
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
غروب ها
شعله ی شمعی کافی ست،
برای مرور تمام غربت ها...
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
تا کی،
این زمین،
با گرد و غبار تن و استخوان های من
خویش را می پروراند؟!
شعر: هیوا قادر
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
ای یار!
بوسه ای به باد بده و برایم بفرست!
گرمی آغوشت را در نامه ای برایم بفرست!
تاری از مژه های غرق در اشکت را
در دستمال سر عطرآگینت، برایم پست کن!
ضربان قلب و هرم نفس های گرم و دستان لطیفت را
با قاصدی برایم بفرست.
به گلی بگو:
تا اسمت را ب...
متن برگردان شعر کوردی
چرا می نویسم؟
چون دست های زیادی را گرفتم
اما به وقت برخواستن دستم را رها کردند
اشک های بسیاری را پاک کردم،
اما خودم گریستم.
زخم های بسیاری را مرهم نهادم،
اما خودم زخمی شدم.
فقط، نوشتن بود که مرا تنها نگذاشت!
هم راهم ماند...
هم رازم شد.....
متن برگردان شعر کوردی
ساحل را که آغوش می کشد،
همچون مادری مهربان می شود
موج دریا!
شعر: علی نامو
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
کاش می دانستی وقتی غمگین می شوی،
چه ها که بر سرم نمی آید!
اگر شاه باشم،
گدایی بی جا و مکان خواهم شد.
وقتی که غمگینی،
دستم،
با دستان چه کسی نوازش شود؟!
و من همچون سنگ های سر راهی می شوم.
چشمه ی چشمانم،
به جوشش در خواهند آمد و دریایی می شوند...
متن برگردان شعر کوردی
غنچه چون می شکفد،
ابر می بارد و خیس می کند لب هایش را،
با نم نم باران بهاری.
شعر:علی نامو
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
آتش به جان زمین می اندازد
وقتی که در اوج آسمان است،
خورشید تابان!
شعر: علی نامو
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
می روبد،
برگ های به آخر عمر رسیده را،
باد پاییزی...
شعر: علی نامو
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
در دوری باغبان،
از نوک پستانش ترک برداشت -
انار پاییزی!
شعر: علی نامو
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
تو که آمدی رنگ ها تغییر کرد،
قلب سپیدم را سیاه کردی و
سر سیاهم را سپید!
تو که آمدی، پالتوی زمستان غمت را به تن کردم و
شاخ و برگ بهار را هم از وجودم پژمردی،
این بود آمدن تو...
شعر: مریوان حکیم جباری
برگردان به فارسی: زانا کوردستا...
متن برگردان شعر کوردی
از چشمانت پیداست
که تو هم خیلی مرا دوست داری!
فرار از عشق ممکن نیست،
هرچه قدر هم بر عشق زنهار کنی
باز چشمانت اقرار خواهند کرد،
لذت یک عشق پنهانی را!
چرا با شرم از بین می بری،
این احساس پر از لطف و مهر را؟!
کافی ست!
بگشای دروازه ی قلبت را ب...
متن برگردان شعر کوردی
من زاده در عشق توام!
چنان پرنده ای
که در قفس از تخم سر در آورد،
جدایی از تو برایم امری ست ناصواب!
شعر: مریوان حکیم جباری
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
کمافی السابق نمی توانم
در شعرهایم بگنجانمت!
یا که گیسوانت را به شاخ و برگ درخت تشبیه کنم و
چشمانت را به چشمه های زلال آب.
زیرا اکنون آگاه شده ام
که تو از این توصیفات زیباتری.
شعر: مریوان حکیم جباری
برگردان به فارسی: زانا کور...
متن برگردان شعر کوردی
آی روشنای تاریکی شبانه ها!
آی چشمه ساران زلال، سر راه مسافران خسته!
آی عصای دستان ناتوانان!
آی امید آرزوهای مستجاب نشده!
اکنون که کنار من نیستی،
به پیشگاه کیستی؟!
شعر: مریوان حکیم جباری
برگردان به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
ادامه