زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
جلال پراذران
مجموعه سروده های آزاد
چقدر آرام می شود
در نگاهت
دلم ، که بی تو ترین اقیانوس تنهایی ست
کنارم که هستی
آسمان در من پر می گیرد...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
بعد از حیات ما
حیات دیگری هم هست
این را چراغ آخر این کوچه می گوید
که دلقرصیهایت را
وقتی که ترسهایت دچار هنوز بود
روشن نگاه می دارد...!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
سنگینى مى کند
این غم غریب ، در نگاه من
مثل آسمان ؛ که روى شانهٔ زمین ..!
آهاى ...!
مى آید صدایم .؟
یک نفر کمک کند...!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
اگر مرگ نبود
از این دلمردگی طولانی
دق می کرد زندگی..!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
جهان ، پر از آوار واژه هاست
و من ، صدا روى لحظه هایم مى ماسد
مثل وقتى که
دارم غزل نمى گویم
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
خستگی
روی شانه های نگاهم
سنگینی می کند
اما هنوز در سکوت مبهم این شب
آوازه ی زیر لب خیالی ترین تردید روشنم
که فردا ، با تو می رسد آیا
یا دوباره فقط صبح می شود...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
می رسم باز من به گوشمال سکوت
مثل بانگی که از فراز حنجره هاست
گفته باشم ؛ کسی نمی رهد هرگز
آسمانش اگر بقدر پنجره هاست ...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
من در هوای تو با غمت
چنان
برگم که رهگذاری
زیر پا گذاشته
در کوچه ای که باد
تشویش خود را
در آن ، جا گذاشته
یک شب هزار شب هم می شود
وقتی
من هم بدون تو
مرا تنها گذاشته ...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
زندگی
زیباترین راه
به مرگ است...!...
متن جلال پراذران
این یاد تو، و من
افسانه ای شده ست
ماه و پلنگ تر...!...
متن جلال پراذران
چقدر بلند سکوت مى کنى
که من ،
پردهٔ گوش حوصله ام
پاره مى شود !
کمى غزل برایت مى ریزم
کمى براى خودم
تو مزمزه مى کنى دوباره
و من زمزمه مى کنم:
تو ، طعم داغِ
برهنه ترین شب غزلوارى
من ، رقص پاى لبم را
بر روى گونه هات!...
چقدر دور مى شود ...
متن جلال پراذران
آتش کدام غم
خاطره ات را از من دور می کَنَد ؟
سخت است ؛
مثل کندن زالو
از روی پوست می ماند!
بجز برای سوختن
پری را وا نمی کند این عشق
پری را وا نِ ...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
روی تمام پنجره ها را سفید کرد
وقتی به سمت دیدن تو
باز شد چشمم.
آنقدر که نشستم و از شوق
پلکم به هم نخورد،
حتی خدا هم بعدها فهمید
من ، با کدامین آرزوها
زنده زنده مرد...!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
با این که زیر پایم
قطره قطره اشک می چینم
دستم ولی هنوز
بر سر دیوار عشق تو نمی رسد...!...
متن جلال پراذران
یک کمى از همیشه گذشته
عصرها ، رنگ پاییز سیر است
پنجره ، یک جهان بینى باز
رو به این کوچهٔ بى تو دیر است ...
.
از هم ، این رونق بى صدایى
باز ، چیزى نمانده بپاشد
در من انگار ، دست خیالت
دارد از من غزل مى تراشد ...
.
سرپر از آهم و هر نگفته
مثل...
متن جلال پراذران
من از کسالت رویای آدمها
دلگیر می شوم
چه خوب است
فرشته ای مثل تو دارم
که هرگز آدم نمی شود ...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
من از تو سرشارم
مانند فهم گیاه از هوای شکفتن
مانند ذهن سکوت
از بلوغ یک آواز...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
چیزى به صبح نمانده
بیا نگاه مرا بریس
و عاشقانه بباف و ببین
غزل به اندام تو
چه خوب مى آید ..!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
در این جهان
تمام شبها از آن من است
براى همچنان که منتظرم
و تمام روزها از آن تو
براى همچنان که نمى آیى ...
گلاب به رویت ؛
عشق ، هنوز دارد
مرا بالا مى آورد ..!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
دیگر گونه هایت بوی\ لیلا \ نمی دهد و حس گندمزارهای تابستان از گیسوهایت جاری نمی شود در اشتیاق جوانم .
وقتی می بوسمت ، پودر می خورم از گونه هایی که در ظهر این شهر عرق می کند و طعم گل مجسمه سازی می گیرد...
من چرب می شوم روی لبهایی که دروغ می بوسد...
متن جلال پراذران
هنوز در من کسی ست
که از پشت چشمهایم
جهان را نمی فهمد
مثل مرده ای که از لای تابوت
به بیرون ترین شکل
خیره مانده است
و شاید می داند که هیچ مرده ای
تابوت بر دوش نمی گیرد
اینجا شبها خیلی طولانی است
گویی تمام فرداها سقط می شوند
این آخرین باراست ک...
متن جلال پراذران
این شب، هنوزِ بلندی ست
که با حواس نجیبش
هوای شرجی ما را نفس می کشد دارد.
بگذار
از کدام خاطره دم بزند
سکوت تن به تن چشمهای ما با هم....
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
فعال محیط زیست...
متن جلال پراذران
مرا از چشمهایت دور مکن
ای هرگزترین عاشق
بگذار تا دلم را بردارم و
به دریا بزنم
تا دیگر از یادم نرود
که شنا بلد نیستم و
عاشق تری نکنم
اینگونه که در ازدحام هیچ می ایستم
از خدا تنهاتر می شوم
مرا از چشمهایت دور مکن ...
جلال پراذران
سفی...
متن جلال پراذران
پلکهایم را می بندم
نگاهم نفس بند می شود
و هیچکس هرگز نمی بیند
چگونه به پایان می برد
پروانه ای در پشت شیشه
جان می کند را ...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
فعال محیط زیست...
متن جلال پراذران
عاشق آن آرامشی هستم
که جهان
پس از مرگِ آخرین نفر
به خود می بیند
و در سایه خدایی می خوابد
که شبیه هیچکدام از آنها
که خریدیم و فروختیم نیست
نشاطِ هیچ پاسخی
به هیچ پرسشی مناسب است
و ترس کودکانه ای
سکوت را می لرزاند
آری، عاشق آن آرامشی ه...
متن جلال پراذران
هیچی کهنسال
با عصایی از سوزن
روی تداوم سکوتم راه می رود ...
بی فایده ست !
بیداری ام ،
با این غم سنگین بعد از تو
خواب رفته است!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
فعال محیط زیست...
متن جلال پراذران
یا دوستم داشته باش
مرا که بی تو نمی رویم
یا این سپس های پاییزی ام را
همیشه باور کن ...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
فعال محیط زیست...
متن جلال پراذران
آنسوی پنجره
پاییز دارد
سر از پا نمى شناسد..!
و من ، یادت که در سرم مى نشیند
غمى از دلم بالا مى رود
مثل وقتى که
با گنجشگ ترین بهانه
گربه از درخت ...!
اینجا
من از آنسوی پنجره پرم ....
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
فعال محیط زیست...
متن جلال پراذران
آسمان از لا به لای میله ها
در سعی بالهایم
پرواز می کارد
من، چشم از زمینِ بی دلیلِ دلهره
برمی دارم
و خسته از آوار این شبرنج بی فردا
تا دوردستِ
خواهشِ خورشید می پربازم...
حالا ببینید
در نگاه قوم سنگ و ساچمه حتی
یک قفس آزادی دارم
یک...
متن جلال پراذران