زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
جلال پراذران
مجموعه سروده های آزاد
و سخت قافیه می بازد
دلم... که می داند
تو را که دارم
نگفته ردیف است
غزلهای عاشقی من......
متن جلال پراذران
آنقدر ماهی که
اگر بگویی الان روز است
من باور نمی کنم......
متن جلال پراذران
عسل روی لبهایت می ریزم
شاید، که با طعم لبهای تو
خوردنی تر شود عسل
دلم، بهانه هایش هم
به آدم نرفته است!...
متن جلال پراذران
دامن شدم من
آتش این عشق کور را
هر شب که برده ام
با مردم سیاه مست تو
تا صبح
رقص بوسه های ناصبور را......
متن جلال پراذران
از من نخواه
دوستت نداشته باشم
باور نمی کنی؟
پرواز
حتی به کوتاهی سعی پروانه هم
رویایی ست......
متن جلال پراذران
مهرت
بدجور به دل می نشیند
تو تنها بهاری
که با پاییز آغاز می شود!...
متن جلال پراذران
مهاجرت
دلگرمی هم می خواهد
من که از وقتی
به قلب تو مهاجرت کرده ام
هر روز از سرما یخ زده ام......
متن جلال پراذران
خاطره ها
بیشتر از آنچه هستند، نیستند
ولی با آنها برایم
تو بیشتر از آنکه نیستی، هستی!...
متن جلال پراذران
دیگر مگر به خواب ببیند
این مردم نجیب را
جهانی که بی تو
ارزش تماشا نداشت
و من چه عاشقانه
ولی بیهوده فرسودم
نگاهم را......
متن عاشقانه غمگین
کلام نمی تواند
هر چیز را بیان کند
به زبانی می گویم دوستت دارم
که همه جهان آن را می فهمد:
..می بوسمت...
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
چشمهایت را از من نگیر
با آن مردم حرفهای زیادی دارم
باید بدانند که
حتی هنوز هم
در دورافتاده ترین سلولهایم
«تو» ترشح می شود...
چشمهایت را از من نگیر
با مردمی که به من آموختند
دریا می تواند قهوه ای هم باشد...
چشمهایت را از من نگیر
حتی اگر در ز...
متن جلال پراذران
بگذار با هم
پابه پای صلح تن به تن
از عشق لب به لب باشیم
جای دوری نمی رود
نزدیک تر بیا
تا شکل بی پایان ترین پیچیدگی ها
جایی برای هیچ فردایی
در بین ما و شب نمانده باشد...
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
حلقوم شهر را شرحه می کند
تیغی که آزادی را
شرح می دهد!
حتی زبانم را اگر ببرند
انگشتهایم را
خودم قلم خواهم کرد
شعرها هنوز ماندگارترند...
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
زندگى افتضاح قشنگى ست
مثل رویایى که یادت نمى ماند
هرچه بیشتر در آن غرق مىشوى
بیشتر نمى میرى!
و مرگ همیشه وقتی می رسد
که زندگی
تو را از قبل کشته است!
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
سبزینه ای
در گوشه مخروبه ای متروک
می روید
یادت همیشه در دلم
در گوشه ای از آنچه زنده ام...
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
مثل آتش در آه یک خرمن
مثل یک هرم زیر خاکستر
عشق، مثل هزاربارگیِ
شعله ی سینه سوز می لولد...
جلال پراذران...
متن شعر
به فردا بگویید :
کاش دیشب آمده بودی مرد !
شاعری به قرار عاشقانه اش نرسید
از بس که ذوق کرد...!
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
اینجا
هوای خاطره تو، خیلی ابری است
یک شب که چشمهای جهان را
خواب می برد،
آخر مرا و طفل دلم را
آب ... می برد ...
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
به فردا بگویید:
کاش دیشب آمده بودی،
عاشقی به قرار فردایش نرسید...
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
خودم هم دیگر نمی دانم
تو را چندبار حساب کرده ام
که دلخوشی هایم پایان نمی گیرد...
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
یک شب خواب می دیدم که بیدارم
که بیدارم...
اما هرگز ندانستم
روزی که برخاستم
فردای خوابم بود
یا فردای بیداری. ..
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
به آتش گفت :
نسوز تا کمی آرام بگیری
آتش گفت :
آنگاه تو
شبهایت را چگونه گرم خواهی کرد؟
و از آن پس نیز ، اندوه
شومینه عشق را
روشن نگاه داشت...
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
با من ، اگر عشقت نبود و خستگى هایم
پیدا نمى کردم براى گم شدن ، راهى
بیهوده تر زین عاشقانه کو ؟ که مى گویم :
مى خواهمت ، حتى اگر ما را نمى خواهى ..!...
متن جلال پراذران
چقدر در حالاحالاهای نبودنت
امروزگار من
پر از فرداهایی ست
که هنوز نرسیده اند
و من همیشه
بوسه های تو را کال می چینم....
جلال پراذران...
متن جلال پراذران
چنان سکوت بلندی ست
در حوالی عمر
که کمترین خبری
از صدای تو نمی آید !
مرا ببخش غریبه
اگرچه عاشقی , اما
در این دیار...کسی
پا به پای تو نمی آید ...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
دارد نگاه نجیبت مرا
درقهوه ای ترین خلسه ی جهان
غرق می کند
نبضم فصیح می شود
آنگونه ام که شعری
دارد استخوان می ترکاند...
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
تنهایی ام خیلی بزرگ بود
تا این که پیش پای تو
مرگ آمد
برای همیشه با من زندگی کند...!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
بوی درد تازه می آید
انگار
یک کوچه آن طرف تر
کسی دارد شعر می پزد ...!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
تا تو موهایت را مى بافى
من مى روم حواسم را بیاورم
بنشینم و دوباره بدوزم
شوق نجیب نگاهم را
به دامن بلند لحظه هاى پر از تو
چه خوب مانده است
و از هنوز عاشقانگى ما
این حس یلدایى نرفته است ...!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو...
متن جلال پراذران
کسی که آسمانش به اندازه پنجره ای ست که دارد، هرگز پرواز را نمی فهمد و پرنده هایش همیشه ناتمامند......
متن جلال پراذران
ادامه