زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
سیده معصومه شریفی
اینجا برای از تو نوشتن هوآ کم است...
ما از خود چیزی نداشتیم
هر چه بود از دیگری بود...
متن بیو عاشقانه غمگین
شبیه به یک لباس خیس از غم
آویزان شده ام در حیاط
نه بادی می آید و نه آفتابی
خشک نمیشود این غم
گرم نمیشود این تن...
متن غمگین
بزرگتر که میشی ترس هات میریزه
ترس از تنهایی
ترس از نبودن ها
ترس از تاریکی
به یه جایی میرسی که از شدت نبودن ها
تو تنهایی و تاریکی هات غرق میشی...
متن نوشته خاص
منم و سوز زمستانی و سردیِ هوا
آن طرف ها بهاریست که در می کوبد...
متن تک بیت
بس که خودخوری کرده ام
دیگر خودی نمانده
همه اش بیخ گلویم گیر کرده و نفسم را میبرد
لطفاً کسی بیاید و خودم را نجات دهد
بخدا که ثواب دارد...
متن سیده معصومه شریفی
میدانی
زندگی هایمان شده است محل پیاده رو
آدمها می آیند و سلامی میدهند و میروند
بعضی ها هم مینشینند یک چایی، قهوه ای چیزی خودشان را مهمان میکنند و
دو سه خطی خاطره می سازند
برای شب های تنهایی ما...
متن سیده معصومه شریفی
باران چه بی رحمانه میزند
نمی داند اینجا
خاطرات زندگی میکند...
متن سیده معصومه شریفی
شبی از میان دردهایم روییدم
گل نشدم
خاری شدم در چشم باد...
متن سیده معصومه شریفی
من همه چیزش را گرفته بودم
چمدانش را،دستانش را،نگاهش را
حتی دقیقه را
او اما دلش به رفتن بود...
متن سیده معصومه شریفی
مرا برد
تا آن سوی عشق
سپس رهایم کرد
حالا من مانده ام با سرزمینی از خاطرات
که هر شب از آن صدای گریه می اید...
متن سیده معصومه شریفی
من نه تورا میخواهم نه چشمانت را نه نگاهت را
من خودم را میخواهم
روزی دیدم که به دنبالت میدوید هر چه صدایش زدم برنگشت
نمیدانم از این کوچه رفت
یا از این خیابان
یا شاید هم تو او را برده ای و پس نمیدهی...
متن سیده معصومه شریفی
اگر مرا جایی دیدید
بگویید برگردد
با او کاری ندارم فقط سوالی دارم
میخواهم بپرسم:
این بود قرارمان؟...
متن سیده معصومه شریفی
پر شده ام از صداهای خالی
از شعر های ناگفته
از جمله های ناتمام
از بغضی که تمامم را احاطه کرده است
و از چشمی که لحظه هایم را خیس...
متن سیده معصومه شریفی
گاهی گم میشوم میان خطوط
نمیدانم کجای ناگفته هایم هستم
کجای درد هایم، کجای غم هایم
گم میشوم در این سیاهی قلم و سپیدی کاغذ...
متن سیده معصومه شریفی
قدیم تر ها که پلک میزدم
زندگی میگذشت
اما حالا زندگی لابه لای پلک هایم گیر میکند
سپس قطره اشکی میشود مملو از خاطره و آرام چکه میکند...
متن سیده معصومه شریفی
هیچ عیبی ندارد
ما با درد هایمان زندگی میکنیم
شاید یک روزی،جایی از ما خسته شدند و رفتند...
متن سیده معصومه شریفی
شبی به خوابم بیا
من که میدانم تعبیر خواب هایم با تو
همه نرسیدن است
اما بگذار فقط ثانیه ای
داشتنت را باور کنم
قرارمان همین امشب لابه لای تاریکی ها...
متن سیده معصومه شریفی
پایان آرزوهایم.نقطه ای گذاشتم و نوشتم:
دیگر تمام شده ام
و از من خلاصه ای ماندست از
غم ها و حرف ها
در لابه لای سکوتتان
مرا بخوانید،باصدای بلند
آخر،دردها فریاد میخواهند...
متن سیده معصومه شریفی
تو رفتی و نصف وجودم با رفتنت رفت
حالا من با این تن نیمه جان چه کنم...
متن سیده معصومه شریفی
کاش اتفاقی دور بودم
آخرین زنگ
آخرین نامه
آخرین نگاه
همان که مدت ها در ذهن میماند و
هیچگاه فراموش نمیشد...
متن سیده معصومه شریفی
ته کشیده ام
دیگر نه صدایم می آید
نه نفس هایم
گاهی:
در میان این تاریکی ها،
لابه لای لحظه ها، پشت خنده ها
فقط قدری نفس میکشم که نگویند مرده است......
متن سیده معصومه شریفی
وطن رفته است
یک جای دور
ما اینجا همه تنهاییم
انتهای صفحه تقدیر
لابه لای انقلاب رنگ ها ایستاده ایم
کسی آزادی را صدا کند
زندگی های مان یخ کرد...
متن سیده معصومه شریفی
سلام ما را به روزهای خوب برسانید
و بگویید:
ما کمی دیر می آییم
در پیله تنهایی خود
میان کابوس تاریک شب ها و
آرزوهای محال این سالها
کمی نشسته ایم و
نای آمدن نیست...
متن سیده معصومه شریفی
چه روزهایی ست
گاهی آدم دلش میخواهد
خودش را بردارد بریزد دور
میان این زندگی و زنده ماندن ها
ساعاتی تعطیل باشد
کمی بمیرد
اصلا نباشد که نباشد......
متن سیده معصومه شریفی
روزی خاطره ای میشوم
دور و پنهان
در گوشه ای از ذهن ها
که فقط با یادآوری اش
میتوان لبخند زد
ولی نه میتوان داشت،نه خواست،نه بوسید
آری همان روزی که دیر است...
متن سیده معصومه شریفی
زمانی که به خودم برگشتم
چیزی از من نمانده بود
جز خرابه ای
با چند دست آرزوی تنگ
یک تن خسته
و اندکی نگاه
که هیچکدام اندازه تنم نمیشد...
متن سیده معصومه شریفی