متن غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غمگین
خسته ام از زیادی نبودنت.
سنگینی میکند خاطراتت، بر شبهای نبودنت.
گلویم را گویی با ریسمان گره زده اند
بغضهایم با هم سر دعوا دارند
و ازسقف چشمانم چکه های اشک غلطانند
درحسرت یک لحظه دیدارتو
و ذهنم دل مشغولی خودش را دارد
با بافتن رویاهایش
و لحظه ای شاد میشود و لحظه ای غمگین
جان دلم رهاکن این قصه را...
به دل تنگیهای دیگرت برس
من صبرم در برابر دلتنگی بسیاراست
می خواهم فراموشت کنم
خیالت نمیگذارد
هواییم میکند
به مانند پروانه ای در مغزم می چرخد
خودت بگو چگونه بیرونش کنم
وز وزهایش امانم را بریده اند
تنهایی سزاوار کسی که عاشق هست، نیست.
خسته از غمهای تکراریم، صبری برسان.
ببار باران هوای دلم ابریست
مُردم از چشم انتظاری گشته ام دیگر هلاک
ردّ پایت گمشده، ای بی نشان ، ای بی پلاک
مرگ من آن لحظه که ترکم تو کردی، سر رسید.
دلیل مرگ دل، افتادن از چشم سیاهت بود.
دیگه نه آدم سَمی ای مونده حذف کنم ، نه موضوعی باقی مونده که رها کنم .
یاد این حرف عباس کیارستمی افتادم :
من مانده ام و من ؛
من از من رنجیده و هیچکس نیست پا در میانی کند !
گل از بے آبے مے میرב
انساט از کم توجهی
از تو خوشنود بودم و
خوشنود خواهم ماند
تا قیامت حلالت کردهام!
آنقدر زخم و درد و بلا در تن و جان و روحم هست
تو هم افزودم بر آنها...
مدتها بود
مرده بودم،
فقط
کسی نبود
چهارپایه را
به وقت مرگم
هل بدهد
اشک هایم بر زخم هایم می بارند و زخم هایم خون گریه میکنند...
.
پرواز،کردم بر فراز قله ی درد
حتی نگفت امشب نرو یا اینکه برگرد
دیگر برای بازگشتن علتی نیست
اینجا هوا عاشقی ها سرد شد سرد
اغوشت ماـבر ،בرمان زخم هایم است
سـ؋ـت בر آغوشم بگیر ،زخم هایم مے سوزـב..
کاش نبودنت...
همان حسرت دل بود نه تاوان گناهی که نکردم.
בلتنگت که می شوم رو بـہ اسماט مے ایستم سکوت مے کنم ،بغض ماننـב چاقوے تیز گلویم را می شکافد ..
درد کل وجودم را چنگ می زند ،اسماט بغض مے کنـב به احترام اشک هایم می بارد، ارام با دل شکسته ام به اسمان می گویم در این لحظه...
گاهی باید چمدان بست و رفت
حتی اگر دردجدایی باعث ویرانی قلبت شود
دیوار لق اخر یک روز فرو می ریزد