زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
زانا کوردستانی
آنها نمی خواهند
نه با ترکی و نه با کُردی و
نه به زبان دیگری در جهان تکلم کنیم،
آن زمان که زبان کُردی را از ما گرفتند
از برای این نبود که ترکی را به ما بیاموزند
بلکه می خواستند
خفقان و بردگی را بر ما تحمیل کنند...
شعر: بختیار علی
برگ...
متن برگردان شعر کوردی
حکمرانان ترک
پنجاه سال در این سرزمین کوشیدند
که ثابت کنند آنها نژاد برترند و ما نژاد پست،
هرگاه که به کُردی تکلم می کنم،
یک حقیقت واضح را بیان می کنم؛
ترک از کُرد برتر نیست...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
من کشاورزم،
دهقان از هرکس دیگری، بهتر می داند
کە تمامی زبان ها و گویش های جهان زیباست
او، صبحگاهان در گذر رسیدن به مزرعه خواهد دید؛
گنجشک با زبان خودش می خواند
گربە با زبان خودش می خواند
و فقط این تویی که قادر نیستی
با زبان خودت، آواز سر دهی...
متن برگردان شعر کوردی
من، از کُرد یا ترک متنفر نیستم،
من از زیردست هان بی مقداری بیزارم
کە هرگز پی نخواهند برد،
که در وجودشان اصلی هست،
کە با هیچ نیرو و قدرتی تسخیر نخواهد شد...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
آدمی، در این سرزمین
بدون خیانت بە خویش،
زیستن را نخواهد توانست...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
عیب بزرگ سیاست در روژهلات* این است که،
پیش از آنکه فکر کنند که چه می خواهند،
در این اندیشه اند
که چه کسی رهبرشان باشد.
----------
* اصطلاحی که به شرق کردستان اطلاق می شود.
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
تمامی خاک ها
پیش از آنکه قلمرو و مُلکِ
دولت، پادشاه، والی و یا حاکمی باشد،
مُلک و سرزمین مردمانی است،
کە بر روی آن زندگی می کنند.
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
رئیس!
زمانی که غنچەای را می بویی
همه ی گل ها به گریه می افتند!
وقتی که به تابستان می نگری
همه ی فصل ها چشمانشان را می بندند!
وقتی که کبوتری را می کشی
یک دفعه همه ی پرندگان نیست می شوند...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
هر کُردی کە از مادر زاده می شود
هیچ حقِ مکتوب و قانونی در این جهان ندارد،
آن حق و حقوقی که برای انسان های دیگر
سادە و معمولی است،
کُردها را باید بهای گزاف
برای به دست آوردنش بپردازند...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
ای امید!
هیچ چیز چنان تو
ما را فریب نداد...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
گر شکوفه ها
هر غروب تریاک ظلمت بکشند،
بە خود هراس راه مده.
آن چه تمام نشدنی ست،
روشنایی ست...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
قمری، چنان جدی از مرگ دم می زد،
که من باور کرده بودم.
گنجشک، چنان می گفت:
-- پرواز نخواهم کرد تا مرا بکشی!
گفتم: پروردگار گناه من چیست، که این صحنه ها را می بینم؟!
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
در سرزمین زن کش من،
زن در شعر طاووس ست!
در آواز، غزال ست!
در داستان، پروانه ست!
ولی در واقعیت امر،
برده و کنیزی بیش نیست...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
اگر دختری داشته باشم،
هر لحظه بازخواستش نخواهم کرد که کجا بودی؟
کجا رفتی؟!
به خودم اجازه نمی دهم که
خرت و پرت هایش را زیر و رو کنم،
لیکن، هر صبح،
بالشتش را نگاه می کنم که بدانم از اشک خیس نشده،
نکند که دلش از عشق کسی در رنج باشد
و با غصه ش...
متن برگردان شعر کوردی
حق من نیست که چنین دلتنگ تو باشم!
اما براستی مگر حقی هم هست؟!
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
همه ی غروب های وطنم زشت اند!
چونکه هیچ دختری،
نمی تواند به میل خودش
در خیابان های شهر قدم بزند...
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
ای کاش، مغازه ای کوچک داشتم
پر از خوشبختی،
تا همه ی آنها را به حراج می گذاشتم.
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
هیچ چیزی ترسناک تر از این نیست
که آدمی،
تمام عشق خویش را
به پای دیگری بریزد.
شعر: بختیار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
من و مداد دستم،
من و شمع روبرویم،
سه تایی،
در خانه ی پر از نبودنت،
به گفتگو نشسته ایم
عشقت را...
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی...
متن شعر ملل
نگاهت با نگاهم پیمان وفاداری بسته!
آهنگ کلام تو شهادت می دهد،
که چه بسیار مرا دوست داری.
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
عاشق نشو!
زیرا عاشقان را جز غم و مهنت سهمی نیست،
در این زمانه
معشوق واقعی انگشت شمارست،
از این روست که عاشقان همه دل شکسته و پریشانند.
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
در جوانی
یواش یواش در روح و جانم می نشینی و
قدم زنان و آرام
مرا با خودت تا کناره های خوشبختی خواهی برد...
اما در پیری،
تنهایی چونان صاعقه ای بر سرم می زند و
یکبار دیگر به خودم باز می گرداند و
از تو جدایم می کند.
...
متن برگردان شعر کوردی
برو! گم شو!
از من دور شو!
گمان نکن که با رفتنت
نظم زندگی ام به هم خواهد خورد.
نه! نه!
من می ترسم با آمدنت،
تنهایی ام را از هم بپاشی...
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
زندگی یعنی شستن دردها!
از این روست، وقتی متولد می شویم،
با نخستین نفسمان
زیر گریه می زنیم.
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
میان من و زندگانی،
مشکلات،
وقت سر خواراندنی را برایم نگذاشته ،
که برایت، تلفش کنم!
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
نه دانه دانه های برف و بوران امشب
نه برگ ریزان پاییز دیروز،
هیچکدامشان
نمی توانند راه را بر نسیمی ببندند
که مژده ی بهار فردا را خواهد آورد.
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
می گفتند که: بهشت و جهنم بعد از مردن است!
پس چرا من را، پیش از مردن
در جهنم این زندگانی
به گناه دوست داشتن تو
زنده زنده در آتش سوزاندن؟!
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
من قله ای سر به فلک کشیده ام،
خویشتندار و سربلند و سرکش!
که در پیشگاه هیچ دشت پستی،
سر به خاک نخواهم زد.
منم که در چهار فصل سال
با وجود زیبای خود،
به زندگی جلال و جمال می بخشم..
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستا...
متن برگردان شعر کوردی
خستگی، هرچه قدر هم تقلا کند
نمی تواند چشم هایم را کم سو کند و
پاهایم را بلرزاند و
دستانم را ناتوان و
زانوهایم را خم کند!
آری، من اینچنینم!
من آبم، رودم!
که یکسره می روم...
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کورد...
متن برگردان شعر کوردی
زندگی جنگ است!
و انسان دانا،
سربازی شجاع و بی باک است.
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
ادامه