زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
اشعار مریمگمار
شعر های سپید مریمگمار
ایستاده ام بر پیشانی آفتاب
و نام تو مرور می شود
بر حروف ناتمام کلمه
کنار یاکوبسن ، بارت و سوسور
تو می رقصی بر اندام شعر
مریم گمار...
متن مریم گمار
ودر یک دگردیسی
مثل واژه های رسیده ،
از لبانم می افتی بر لختگی حجم.
مریم گمار ۱۴۰۰...
متن مریم گمار
بگو در کدام سطح بایستم !
در مُعاشرت کدام رگ
که نور بپاشد بر اضطراب صورتم
و ذائقه پر شود
از طعم ژرف ترین بوسه،
مریم گمار ۱۴۰۰...
متن مریم گمار
بیرون می زنم از اندام خاک
و تونل شب را پس میزنم
اگر چه، آفتاب دیروز نمیشوم
مریم گمار
۱۴۰۲/۲/۲۸...
متن مریم گمار
ببین چگونه به تو آمده ام
به رگ های روشنت!
حالا بگو چطور
بر روشنای پنجره ات قوس نگیرم!
که اصالت پریدنم با تو تعریف می شود
مریم گمار...
متن مریم گمار
پریدن عیار لبخندی است
که از نوازشت می ریزد
امان از تو،
امان از کلمات، کلمات دیوانه
که هر بار به طرزی عجیب
رگ های روز را دچار شعر می کند
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای رویای سر به زیر،
آواز قناری به وقت بی کسی
غم را در پاگرد حادثه رها کن
مریم گمار...
متن مریم گمار
باید بایستم
به تکاندن شانه هات
تا به شکلی منحنی غبار از تن در آوری
وعبور کشیده لبخندم
به بهترین حالت
در اعماقت معنا شود
مریم گمار...
متن مریم گمار
بگو برحواس کدام شب نشستی!
که نستعلیق انگشتانم
دویده بر زجری مشوش
که از بلندای قامتت بیرون می زند
مریم گمار...
متن مریم گمار
ایستاده بودی به حرف
ونمیدانستی
چپ به راست کلماتت
بر زوایای من روییده
مریم گمار...
متن مریم گمار
ایستاده بودی به حرف
ونمیدانستی
چپ به راست کلماتت
بر زوایای من روییده
بگو برحواس کدام شب نشستی!
که نستعلیق انگشتانم
دویده بر زجری مشوش
که از بلندای قامتت بیرون می زند
باید بایستم
به تکاندن شانه هات
تا به شکلی منحنی غبار از تن در آوری
...
متن مریم گمار
بگو چگونه منتشر نشوم؟
در حواس شانه ات
که از روزنه ی تو حروف رنگ دیگری دارد.
مریم گمار...
متن مریم گمار
حالا پوستم را که برداری!
خود را می بینی .
مریم گمار...
متن مریم گمار
بگو در کدام سطح بایستم !
در مُعاشرت کدام رگ
که نور بپاشد بر اضطراب صورتم
و ذائقه پر شود
از طعم ژرف ترین بوسه،
وقتی بالا می رود نیم تو
از نیم شانه هایم
آنچنانکه نگاه غلیظت ،
شخم می زند افکارم را
ودر یک دگردیسی ،
مثل واژه های رسیده ،
از ...
متن مریم گمار
ای سماجت صبح!
که پرندگان از لای چروک لبخندت می پرند
به سمت زیبایی.
واژه از تنت بیرون بکش!
وارونه، وارونه
و در ناگزیر ارتفاع جای بده
که بی تو جمله ای صامتم.
مریم گمار...
متن مریم گمار
چند ضلعیست؟
غروربلندت
که رسیده به نور،
به بلندترین شاخه
که از تجسم دست هات یاس می ریزد.
مریم گمار...
متن مریم گمار
چند ضلعیست؟
غروربلندت
که رسیده به نور،
به بلندترین شاخه
که از تجسم دست هات یاس می ریزد.
ای سماجت صبح!
که پرندگان از لای چروک لبخندت می پرند
به سمت زیبایی.
واژه از تنت بیرون بکش!
وارونه، وارونه
و در ناگزیر ارتفاع جای بده
که بی تو جمله ا...
متن مریم گمار
تاب می خورم بر سکوت اندیشه
که از عصیان سطرها
بر لایه ها ی پاییز زرد می شود
ای اشتیاق پریدن، در ژرف ترین گذر گاه.
برم گردان!
به بند ناف بریده
به تعادل آفتاب
به لبخندی تازه
تا شکل دیگر بگیرد اقامه باد
و برسد به شریان دقیقه ها
که بر اعصاب...
متن مریم گمار
حالا به هر سمت بدوم
روشنی ترانه ات تمام نمی شود در من!
مریم گمار...
متن مریم گمار
باید برگردم
به لهجه ی پست مدرن شکفتن!
تا فاصله را بردارم از چشمه های روان
و بچکم بر گلوی مشبکِ زمین
که زیبایی اش را از تو می گیرد
مریم گمار...
متن مریم گمار
تا شکل دیگر بگیرد اقامه باد
و برسد به شریان دقیقه ها
که بر اعصاب زمان کشیده می شود
تا سر بروم از شب های نابالغ
که به تقدس نشانده ای
شیارهای ملایم روز را
مریم گمار...
متن مریم گمار
تاب می خورم بر سکوت اندیشه
که از عصیان سطرها
بر لایه ها ی پاییز زرد می شود
ای اشتیاق پریدن، در ژرف ترین گذر گاه.
برم گردان!
به بند ناف بریده
به تعادل آفتاب
به لبخندی تازه
مریم گمار...
متن مریم گمار
تا زن حواسش را گم نکند
لای شب بوها و سر نخورد
بر صدسال تنهایی مریم
از گلوی این سطرها
مجال آفتاب چکیده می شود
بر هفت پنجره
برنصف النهار موهاش
مریم گمار...
متن مریم گمار
جیغ می کشد دشت
تا سکوت پنجره
در فرم دیگری
گل بگیرد در صورت باد
نور را کشیده
به آبی رگ ها...
با نبضی تند
مریم گمار...
متن مریم گمار
زن رسیده
به بی وزنی خواب، گره خورده
به چَشم های سه بعدی پنجره
رگ های بریده اش آماس
در ضلع دوم دست هات
مریم گمار...
متن مریم گمار
زن رسیده
به بی وزنی خواب،
گره خورده به چَشم های سه بعدی پنجره
رگ های بریده اش آماس
در ضلع دوم دست هات
جیغ می کشد دشت
تا سکوت پنجره
در فرم دیگری
گل بگیرد در صورت باد
نور را کشیده
به آبی رگ ها...
با نبضی تند
تا زن حواسش را گم ن...
متن مریم گمار
بیا و حلول کن
در خواب عمیق خیابان ها
بر میدان های بی لبخند
که دیریست نامم را فراموش کرده اند
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای تکثر نور در لحظه های موازی
بگو از کدام شب تاریک گذر کرده ام ؟
که حالا
به جشن نشسته ام چشم های تورا
مریم گمار...
متن مریم گمار
ببین !
که از تلاقی منظومه ی دست هات
و ابریشم موهام شعر اتفاق می افتد
مریم گمار...
متن مریم گمار
بگو!
کجای کلمات بنشینم به رُستن
که رد پای تو نباشد
مریم گمار...
متن مریم گمار
ادامه