زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
رضا کهنسال آستانی
✍️ تصمیم گرفتم بَلم کاغذ را به دریاچه افکارم بسپارم وبا قلم پارو بزنم این بیکران را...
تو که اهل ماندن نبودی چرا خلوت مرا به هم زدی....
آمدی چه چیزی را یاد آوری کنی!؟
عشق را ! یا درد را ؟؟؟
✍️ رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
من همان نامه به مقصد نرسیده ام
من همان کاغذ بارها نوشته ومچاله شده ام
من همان مداد تراشیده به آخر رسیده ام
من همان شعر ، غزل ، قصیده نسرائیده ام
من همان جوانک خجالتیِ سخن به زبان نیاورده ام
واما تو مخاطب تمام این نوشته ها ، نگفته ها و نرسیده های...
متن رضا کهنسال آستانی
من هیچوقت تنها نیستم...
همه جا یادت ازگذشته بامن است با درد ودردی که تا آینده بامن است از یادت.
من هیچوقت تنها نیستم...
✍️ رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
قلم که به دست بگیرید ارکست سمفونی زندگیتان باهمکاری قلم ؛ کاغذو معجزه ذهنتان بهمراه ملودی درد نت به نت عشق را مینوازد.
✍️ رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
گاهی نمی توانم درست تشخیص بدهم اینکه
متن نامه های دیروزت واقعی بود!؟
یا حرفهای امروزت !
سالهاطول کشید تا باورش کنم...
نویسنده نامه های دیروزت کجاست؟!
آدم حرفهای امروزت را نمی شناسم!؟
کاش از کاغذ کاهیِ دفتر مدرسه دیروزت بیرون نمی آمدی .
✍️ رض...
متن رضا کهنسال آستانی
شروع به جمع کردن گذشته در چمدان کردم؛ همه چیز در آن جا شده از کوچه بن بست خاکی گرفته تا اناره های آویزان از روی دیوار خانه حاجی وتمام گلهای محمدی خانه استیجاری مان حتی ماهی های قرمز داخل حوض حیاتمان هم درآن جاشد؛ جز خاطراتت که هنگام بستن چمدان از هر...
متن رضا کهنسال آستانی
چشمانت همان موزیک شاد باریتم ۶/۸ است ، که هربار باپلک زدنت آهنگ به نقطه اوج می رسد وخواننده دراین گام صدایش را به رُخ میکشد...
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
بگذار بمانم بگذار...!؟ لطفا
لا اقل بگذار نیمه دیگر عکس دونفره مان که فقط تو حضور داری بماند؛ حتی بدون من . آخر؛ تو حالم را خوب می کند حتی بدون من...
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
خسته ام از سنگینی پالتوی پوست مشکلات برتنم با آستری از خَز رنج و دکمه هایی از جنس مروارید درد وعینکی مارک با برند حالم خوب است واقع در مسیر چشمهایم!؟!
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
سالهاست وجودم را به سبزه خیالت گره زدم .
بدون تو عیدی نداشتم که (۱۳) سیزدهی به آبَ ش دهم...!؟
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
خسته ام از مسیر هرروزه قله خاطرات خاکستری یادت و احساسات ابراز نشده به طول پگاه تا شامگاه در کوله پشتی افکارم که درمسیر سنگینی می کند .
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
میگویند فراموشی اما واقعیت اینست شلاق خاطراتت مرا بی حس کرده بعد از ضربات متوالی یادت...!؟
✍️ رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
از چوب شاخه درخت یادت برای روحم دسته تبری ساختم تا هرروز با آن به ریشه افکارم بزنم.
عجب تیشه ای شده ای برای ریشه یادت !؟!
✍️ رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
هرشب بعد از ساعتها پرسه در جاده کویر یادت تشنه دیدارت زیر آفتاب سوزان خاطراتت به خواب میروم تا شاید به خوابم بیایی !؟
آخرشنیده ام تشنه که بخوابی خواب آب میبینی...
✍️ رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
زندگی میدان جنگی ست که هرچه جنگجوتر باشی بازنده تری.!؟...
متن جملات کوتاه
گاهی جملات نگفته ای است
که از گذشته می آید، امروز به حکم قلم به زبان حروف دَر می آید وفردا در کاغذ؛ خاطراتش خوانده میشود تا بماند به یادگار...
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
حالم خوب نیست
به گمانم تب کرده ام قلم میلغزد ، واژه حزیان می گوید اتاقم پُرشده از کاغذهای مچاله چند خطی، بیچاره دفترم که چند برگی بیشتر ازآن باقی نمانده ...
نیاز به مُسَکِن مرور خاطرات گذشته دارم همه آن دروغ ها ! گاهی تلقین هم حالت را خوب میکند!؟!
...
متن رضا کهنسال آستانی
من وتوکه هیچوقت ما نشدیم...
حاصل جمع ما باهیچ معادله ای درست درنیامد!؟
راستی طبق قانون ریاضی تو درکنار او حاصل جمعش چه درآمد؟
من که هنوز تک رقمی هستم...
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
امروز قرار است
سربازان به خط شده جوخه کلمات
بعدازفرمان آتش ، شلیک افکار
واثابت جوهرازنوک مگسک خودکار
به آخرین برگ دفترزندگی من
واژه ها رابرقصانند روی خطوط
برای خداحافظی...
متن غمگین
باران ِگریه ی یادت، امسال، باغ خیالم را پُر محصول کرد
از خوشه های فراوانِ آویزانِ انگورِ دفترِ نگاشته ام گرفته، که نمانده مستم میکند شرابش،؛
تا میوه های کالی که هیچوقت انگارنخواهند رسید!
و انار خاطراتت که امسال فقط قرار است خون به جگر من کند، ...
متن رضا کهنسال آستانی
تومعنای درست آیه شریفه علاقه از سوره دوست داشتن در کتاب مقدس عشق نبودی.
معبودم؛ از کتاب مقدس عشق ت هم مایوس شدم.
وقتی مُعَبران بجای مُفصران آیه هایش راتفصیر کردند.
باید چله بنشینم ، کتاب عشق به سر بگیرم .آیه اول سوره رنج، درد را تاصبح زمزمه کنم ت...
متن رضا کهنسال آستانی
اگر دیدی کسی از دومصرع چشمانت شاه بیتی
ازامتداد نگاهت غزلی
واز پهنای صورتت شعری نوشت
شاعر نیست عاشق است ؛ به قلم ش شک نکن...
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
نمی خواستم
این عشق هویدا شود دیده شود حتی به چشم قلم ؛ هی واژه را به در ودیوار دفترم زدم هی پنجره لغات رابستم نشد!؟ وای که هرچه مینویسم آخرش به چشمهای توختم میشود ودلم بهمراه کلماتی لُخت وعریان...
خدا از سر تقصیراتم بگذرد...!؟
✍️رضا کهنسال آ...
متن رضا کهنسال آستانی
بارها دلم برای تو تنگ شده ، بارها خواستم تو را ببینم، بارها وسوسه شدم توراازدور نگاه کنم
امامتاسفانه شما نگذاشت
تو صاحب خانه دلم بود واما شما مستاجر خاطراتم است...
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
هنوز هم دنبالت میگردم
میان شعرهای شاملو
اواسط بغض ابتهاج
نرم وآهسته درجوار نیما
میان تمامیِ ابیات از هر صَدیه هجری فرقی ندارد قمری باشد یا شمسی بین دومصرع یادت گیرم...
میان مثنوی ،معنوی زندگیم ؛ شعرهای نو یادت و قصه های کهنه سینه به سینه نقل...
متن رضا کهنسال آستانی
پرسه هایم را از کوچه خیالت جمع کردم وقتی پنجره ا ی را باز ندیدم برای دیدن وشنیدنم ؛ وتورا در خیابانی پرتردد وشلوغ یافتم پراز آلودگی های صوتی...
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
دیروز ظهر؛ گرمای حضورت مراسوزاندوعصر،سوز قرار به نبودنت از لابلای سخنانت.
باطلوع صبح؛ امروز مسافری هستم ، جان سالم به دَر بُرده ازکولاک افکار دیشبت.
پتوی خاطرات خُوشَم را بده خوابم می آید ، هرچند جای خوابم درد میکند، بااینکه میدانم قَد دوست داشتن ...
متن رضا کهنسال آستانی
بگو دوستم داری تا به قلم ؛ شعرهایم زبان شوند برای توئیکه هیچگاه زبان نگاهم رانفهمیدی و منی که هیچوقت زبان گفتن نداشتم
این تنها فرصت من است کنار ایستگاه قطار زمان ؛ دل دل نکن چمدان هایت قبل از تو براه افتادند...
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
فکر تو تمام اقیانوس افکارم را دربرگرفته ...
واما من حتی در برکه خیالت نمیگنجم لحظه ای...
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
آه از سوز نِی ُوچوپانی بدون گَله...
مادر؛ این عاشقی هرشب پسرت را میکُشد و روز جسدش را دیار به دیار می چرخاند ارباب صاحب گله !؟
✍️رضا کهنسال آستانی...
متن رضا کهنسال آستانی
ادامه