باران ِگریه ی یادت، امسال، باغ خیالم را پُر محصول کرد
از خوشه های فراوانِ آویزانِ انگورِ دفترِ نگاشته ام گرفته، که نمانده مستم میکند شرابش،؛
تا میوه های کالی که هیچوقت انگارنخواهند رسید!
و انار خاطراتت که امسال فقط قرار است خون به جگر من کند، با دانه های اندازه تسبیحی که ساخته شده برای ذکر یادت.
و امان از شاید های من که کاشتم ودر نیامد!!! ..........
✍️رضا کهنسال آستانی
ZibaMatn.IR