یکشنبه , ۲ دی ۱۴۰۳
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی باده ارغوان نمیباید زیستاین سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست...
اندوهها در من شعلهور است وابرها در من در حال بارشنیمی آتشمنیمی باراناما بارانم آتشم را خاموش نمیکند......