چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را که با هزار سال بارش شبانه روز هم دل تو وا نمی شود
هوا بد است تو با کدام باد می روی؟ چه ابر تیره ای گرفته سینه ی تو را که با هزار سال بارش شبانه روز هم؛ دل تو وا نمی شود.
هرشب از سقف خیالم تو می چکی... واین عاشقانه ترین بارش دنیاست...
هرشب از سقف خیالم تو می چِکی... واین عاشقانه ترین بارش دنیاست!... ️️️
آرزو دارم با بارش هر دونه از برف زمستونی یه غم از رو دلت کم بشه نازنینم …
تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت می توان گفت که من چلچله باغ توام مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف سخت محتاج به گرمای توام
هر شب ... از سقف خیالم تو می چکی و این عاشقانه ترین بارش دنیاست
عشق بهانه آغاز بود آغاز قشنگترین صبحدمان زندگی عشق بهانه سبز با هم زیستن بود و اینک وصال… بارش خوشبختی است بر آشیان عاشق ترین دست ها رونق بهاری ترین ثانیه های زندگی ما باشید
کسی به فکر گلها نیست کسی به فکرماهیها نیست کسی نمیخواهد باور کند که باغچه دارد میمیرد که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است که ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود و حس باغچه انگار چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ست....
اندوهها در من شعلهور است و ابرها در من در حال بارش نیمی آتشم نیمی باران اما بارانم آتشم را خاموش نمیکند...