شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
چه ابر تیره ای گرفته سینه تو راکه با هزار سال بارش شبانه روز هم دل تو وا نمی شود...
هوا بد استتو با کدام باد می روی؟چه ابر تیره ای گرفته سینه ی تو راکه با هزار سال بارش شبانه روز هم؛دل تو وا نمی شود....
هرشب از سقف خیالم تو می چکی...واین عاشقانه ترینبارش دنیاست......
هرشب از سقف خیالم تو می چِکی...واین عاشقانه ترینبارش دنیاست!...️️️...
آرزو دارم با بارش هر دونه از برف زمستونی یه غم از رو دلت کم بشه نازنینم …...
تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلتمی توان گفت که من چلچله باغ تواممثل یک پوپک سرمازده در بارش برفسخت محتاج به گرمای توام...
هر شب ...از سقف خیالم تو می چکیو این عاشقانه ترین بارش دنیاست...
عشق بهانه آغاز بود آغاز قشنگترین صبحدمان زندگیعشق بهانه سبز با هم زیستن بودو اینک وصال…بارش خوشبختی است بر آشیان عاشق ترین دست هارونق بهاری ترین ثانیه های زندگی ما باشید...
کسی به فکر گلها نیستکسی به فکرماهیها نیستکسی نمیخواهدباور کند که باغچه دارد میمیردکه قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده استکه ذهن باغچه دارد آرام آراماز خاطرات سبز تهی می شودو حس باغچه انگارچیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ست.حیاط خانه ی ما تنهاستحیاط خانه ی مادر انتظار بارش یک ابر ناشناسخمیازه میکشد...
اندوهها در من شعلهور است وابرها در من در حال بارشنیمی آتشمنیمی باراناما بارانم آتشم را خاموش نمیکند......