متن اندوه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اندوه
مهر آمده باز..
مهربانی رفته ..
عاطفه رفته سفر..
بیدها سایه ندارند، که به زیر چترش خستگی در بکند پدر پیر زمان؛
خبر ازمجنون نیست
سروها قامتشان خم شده از جور فلک
و صنوبرها هم یادشان رفته وفا
عصر عصر دلتنگی هاست
زمهریر است اینجا ...
کاش بودی سهراب۰۰۰
شهر...
בر اوج בلتنگی،
بـہ یاב خاطرات تو خوشم.
فکرِ تو اَم
تو،
فکرِ همه؛
همهمه
فاصله انداخت
بینِ من و تو.
#آگرین_یوسفی
من را ببخش
برای این من و توی
یک گوشه افتاده ای که
یک روزی (ما) بودند
دلم گرفته شبیه زنی که فرزندش/
زمان جنگ فرستاده شد به سربازی
🖋هرجا که انسانی زمین خورده ست میگویم:/
نفرین به این پدیده ی منحوس اعتیاد.
ما کجای این دردیم؟
در دهان ماهیای که خوابِ آسمان را میبیند
لابلای زخمهای کهنهی ساعتهایی
که عقربههایشان از گریه ساخته شدهاند
در انجماد لحظههای غریب
که پرندهای یخزده
با بالهایی از خاطره
در آینهی شکستهی زمان
به دنبال نامِ گمشدهاش میگردد
بی هیچ حرف
فقط ایستادهایم
مثل مجسمههایی از...
شب بوב و نبوבے و...
غمــت جاتو گرفـت.
لبخندت را
از یاد مبر
حتی اگر
موجهای اندوه
تا گلو
بالا آمدهاند
لبخند
چراغیست
که در دل شب
راه را پیدا میکند
از کدام شب برایت بگویم
در نبودت
هیچ شبی به خیر نگذشت.
معلمم میگفت: «هر سؤالی پاسخی دارد.»
اما نگفت چرا بعضی غیبتها، هیچ جوابی ندارند.
مادرم همیشه میگفت: «لبخند بزن.»
اما هیچوقت نگفت گاهی لبخند، عمیقترین گریهی دنیاست.
جهان
ترمینالِ ترانزیتِ دردهاست
هر مسافری ک می گذرد
چمدانی از خاطراتش را
در ریل زمان
جا می گذارد.... 💔🍃
ولی گاهی
چرخ های ساعت، وارونه میچرخند
و مسافرانی ک رفته اند
چمدان هایشان با بلیطِ یک خاطره ی کهنه
برمی گردند...
و من
که چمدان های بی صاحب...
امان از دلتنگی های نیمه شب،
به گمانم قصد جانم کرده اند.
عجب بی صدا جان مان را گرفت.
حسرت های بر دل نشسته.
از همان لحظه که از چشم تو افتاد دلم.
مرگ من بیشتر از بیش به من نزدیک شد.
هر رفتنی، جهانی را با خود میبرد،
و من در همان جهانِ خالی، تنها قدم میزنم…
تو دوری و من
همیشه به بوی تنت دل بستهام…
من شبیه سایهام،
که دنبال تو میدود
اما هیچگاه به تو نمیرسد…