یکشنبه , ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
آری از شوق به هوا میپرم و خوب می دانمسالهاست مرده ام......
اینجا در دنیای من ،گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند !دیگر گوسفند نمی درند!به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند …........
عشق به انسان هر قدرتی را از پای در خواهد آوردخوشا روزگارانی که چشمها بر لبها حق اولویت داشتند !...
هیچگاهدل آنان که بیصدا گریه میکنند را نشکنیداینها کسی رابرای پاک کردن اشک هایشانندارند...
من و دنیا همدیگرو رنگ میکنیم...من با مداد سیاه، دنیا با مداد سفید!من روزهای اونو را اون موهای منو......
ماهیها گریه شان دیده نمیشودگرگها خوابیدنشانعقابها سقوطشانو انسانها درونشان ......