یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
عمر که بی عشق رفت هیچ حسابش مگیر!...
با خیالت جزو جزوم می شود خندان لبی......
هفت دوزخ ز تو لرزان تو چه آتشکده ای...
آمده ام که تا به خود ، گوش کشان کشانمت......
ترجمانی، هرچه ما را در دلست...
ای در دل من ،میل و تمنا همه تو ......
پذیرفت این دل ز عشقت خرابی......
برخاستن از جان و جهان مشکل نیستمشکل ز سر کوی تو برخاستن است......
در این خاکدر این خاکدر این مزرعه پاکبجز مهربجز عشقدگر تخم نکاریم...
بسوزانم زِ عشق ِتو خیال ِهر دو عالم را.......
کِی غم خورد؟ آن که با تو خرم باشد.....
بی نسیم کرمت جان نگشاید دیدهچشم یعقوب بود منتظر پیراهن... ...
با هرچه به جز توست ، مرا ساز مده ...
می فُروشد او به جانی بوسه ای.. ...
به تَن دور وبه دِل با یارم..!...
بی لبِ می فروش تو کی شکند خمار دل..؟...
مددی!که نیم مستم.بده آن قدح به دستم…...
وقت آن که دل رفته به ما بازآری......
گر شِکند دلِ مرا ، جان بدهم به دل شکن .....
برخاستن از جان و جهان مشکل نیست!مشکل ز سر کوی تو،برخواستن است.....
من مرد خریدارم یک بوسه به چند ای جان......
بی صورت اومجلس ما را نمکی نیست ......
مست و خرامان می رود در دل خیال یار من.....
خانه گرفت عشق تو ناگه در جوار جان......
♡اول تو و آخر تو بیرون تو و در سر تو......
گویند بخوان یاسین تا عشق شود تسکینجانی که به لب آمد چه سود ز یاسینی ؟!...
سپارم به تو جانکه جان را تو جانی..️...
در گل بمانده پای دل ......
غربت آن است که با جمعی و جانانت نیست ...
سخت نازک گشت جانم از لطافت های عشق... ...
طعنه زند مرا ز کین : رو صنمی دگر گزین! در دو جهان یکی بگو؛ کو صنمی؟ کجا دگر؟...
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد؟ جز غم .....
عید نمی دهد فَرح بی نظر هلال تو عجل لولیک الفرج...
بمیرم در وفای توکه تو درمانِ درمانی ...
تا تو رفتی من دگر خوش نیستم......
وز سینه جدا مشو که جانی ...️...
من بی دلم ای نگار و تو دلداری...
تویی می !واجب آید باده خوردن ......
تویکی نباشی تو هزار تویی......
جان فدای یارِ دل رنجان من......
من غیر تو را گُزین ندارم ، چه کنم ؟...
عید هر کس آن مَهی باشد که او قربان اوست ......
تو همانی که مرا عاشق ومدهوش کند......
بیچاره تر از عاشقِ بی صبر کجاست..؟...
بر سینه ی ما بنشین ای جانِ من ات مسکن..! ...
اندر تن منجان و رگ و خون همه اوست..️...
اندر دل من مها دل افروز توئییاران هستند لیک دلسوز توئیشادند جهانیان به نوروز و به عیدعید من و نوروز من امروز توئی......
صنما جفا رها کن......
تویی آرام دل من مبر ای دوست قرارم ......