متن ناب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ناب
اگر زندگی تمام آدم های بزرگ تاریخ را زیرورو کنی به این نتیجه می رسی که پیشرفت بشر، فقط و فقط مدیون قدرت تله ها بوده ، نه آن آدم ها یا سیر حوادث و چیزهای دیگر . چون اگر آن آدم ، تله ی آن کار نمی شد ،...
در ریاضیات علامتی هست به نام تهی . گاهی خالی شدن و خالی بودن با آرامش همراه است و گاهی با بی قراری و ناآرامی . در این تهی راز آرامش و عشق و زیبایی و همه ی چیزهای خوب زندگی را می شود پیدا کرد . عجیب آن جاست...
هیچ چیزی به سرعت خبر های بد نیست . سرعت آن ها به این خاطر است که نمی خواهیم شان . / محمد رضا کاتب / رام کننده /
گاهی یک سری چیز ها توضیح نمی خواهد؛عمقش را بفهمی کافیست...
تو مرام گل ها نیست چهار فصل بمانند . قشنگی گل بیشتر از آن که به ظاهرش باشد ٬ به عمر کوتاهش و حیف شدنش است . وقتی گلی همیشه دم دست باشد ٬ می شود درخت کاج گوشه ی باغ .
/ محمد رضا کاتب / رمان رام کننده
یکی از فایده های فکر کردن زیاد ٬ تلف کردن وقت آدم به بهترین صورت است . تلف کردن وقت کار بسیار سخت و پیچیده ای است که اگر انسان از پس آن بر بیاید بد جوری سرگرم می شود . / محمد رضا کاتب /رمان رام کننده
کو چک تر ین چیزهای اطراف ما ن همیشه بزرگ تر ین نقش ها را تو زندگی ما دارند چون اگر آن چیزهای بی ارزش و احمقانه نباشند ٬ تمام چیز های بزرگی که داریم از کار می افتند ./ محمد رضا کاتب / رمان رام کننده
می دانی علت مرگ وزندگی آدم ها چیست ؟ احتمالات است .کسانی که قواعد احتمالات را نادیده می گیرند زودتر از آن چه که باید نابود می شوند یا صحنه را ترک می کنند . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /.
یکی از هدیه های بزرگ دنیا به آدم های بزرگ ، سد ها ، سختی ها و دشمنان بزرگی است که مقابل آن ها قرار می دهد . واین طوری است که آدم های خیلی معمولی به خاطر موانع بزرگ سر راه شان نا غافل تبدیل به بزرگ تر ین...
رابطه ی یک زن و مرد ، مثل رابطه ی یک بازجو و متهم است . هر کسی بتواند چیز بهتری رو کند می نشیند روی صندلی بازجو ، و آن یکی را مجبور می کند نقش متهم را قبول کند .
محمد رضا کاتب/ رمان لمس/
غصه ها و آرزوهای آدم هفت تا جان دارند. وقتی می کشی شان میروند لباس عوض می کنند وبا یک سر و وضع تازه بر می گردند دوباره تو زندگیت . این که چطور می شود حریف هر چیزی شد اسمش می شود زندگی . رمان لمس / محمد رضا...
راز گم شدن خیلی از چیز ها یی که داشتیم و حالا دیگر نداریم این است که نتوانستیم دلیلی همیشگی برای وجود شان پیدا کنیم . / محمد رضا کاتب / رمان لمس
تجارت به من یاد داده درختی که میوه نمی دهد میان اجاق جایش است . این طوری به خودم می فهمانم اگر نجنبم حقم است بسوزم . و این باعث می شود بترسم و نتوانم وقتم را تلف کنم. / محمد رضا کاتب / رمان لمس
تو هر دوره ای از عمر آدم معنی خوشی و خوشبختی عوض می شود . برای همین متوجه ی وجودش نمی شویم . وقتی جوانی چیز ها یی باعث خوشبختی ات می شود که تو پیری همان ها باعث بد بختی ات می شود . / محمد رضا کاتب /رمان...
بعضی از آدم ها با انتخاب های بدشان زندگی و حتی مرگ شان را پیش خور می کنند و بعد می مانند تا ته خط باید چکار کنند . محمد رضا کاتب / رمان لمس
زن بودن خودش یک جور خفت وبیگاری است . یک جور فحش ونفرین است حتی برای سگ ها . /محمد رضا کاتب / رمان لمس
گاهی آدم با یک نگاه سرد یا جمله و خنده ی بی جا کسی را جا به جا می کشد و خودش هم این را هیچ وقت نمی فهمد . وقتی زیبایی ، خلاقیت و کار کسی را نمی بینی او را می کشی چون طرف جلو چشم خودش و...
بدی زندگی این است که مثل فیلم ها نیست که آدم یکهو تا گردن خوشبخت بشود . خوشبختی آن قدر آرام می آید و می رود که آمدن و رفتنش را اصلا نمی فهمیم. / محمد رضا کاتب / رمان لمس
هرچه آدم بیشتر نا امید باشد بیشتر دروغ می گوید و می خواهد دروغ بشنود. چون دروغ ها از جنس خیال و آرزو هستند و دنیا را طوری بهت نشان می دهند که دوست داری ببینی. / محمد رضا کاتب / رمان لمس
می دانی چرا چیز های بزرگ از چیزهای کوچک بزرگتر هستند .چون ما این طوری به خودمان تلقین کردیم و باورشان.حتی مرگ یک فکر و باور است یا یک جور بازی ذهنی. /محمد رضا کاتب / رمان لمس
«در سرم نیست بجز وصل تو سودای دگر»
غیر ازین حیف بُوَد از تو تمنای دگر
عمر بگذشت و دگر مهلت دیدار نماند
فرصتی نیست ، مده وعده ی فردای دگر
ز جفا شانه مزن بر مشکن زلف که دل
جز سر زلف تو مسکن نکند جای دگر
صنما جز...
سفَر؛ از سُفره خانه؛ تا سرِ کار،
برای کسبِ روزیِ حلالی؛
و شب، می آید او، خسته؛ ولی شاد؛
نگاهش، ناب؛ چون آبِ زلالی...
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک چهارپاره)