جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
پشت نگاهم سرزمینی حیرت انگیز استابری نمی بارد ولی خاکش غزل خیز استبا یاد چشمت میسرایم یک غزل با عشقاما ردیف و قافیه با غم گلاویز استحال وهوای شعر من ابری وبارانی ست حال وهوای شاعرش همرنگ پاییز است مضمون تویی که بیت هایم با حضور تو ایهام تلخی دارد و از شِکوِه لبریز استپر پر زدم شاید بگویی دوستت دارم پر پر زدم دیدم لبت درگیر پرهیز استاعجاز دارد نور تو پروانه خواهم شداز پیله تا پروانگ...