زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
سید عرفان جوکار جمالی
شاعر، نویسندهمحقق و نظریه پرداز
آن شبی که
واژگان جاری نمی شوند
و
بغضی در گلوی قلم گیر می کند
دستانت
اندیشه را
به تصویر می کشند
فقط
در آن بوم سیاه
چشمان بی گناه عشق را
به خاطر بسپار
و بوسه ای بر حنجره قلم بزن
تا آرام بگیرد
دردهای سیاه کاغذ ...
سید عرفان جوکا...
متن سید عرفان جوکار جمالی
ما زنده به آنیم که اندر دل مایی
قابل نبُوَد جان اگر امروز بیایی
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
پر ندارد بلبلی که در قفس حس می کند
در سکوت غصه دیگر از جدایی دور است
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
هر چه گویی با نگاهی بازگو تا شاعرت
با نگاهت شعرهایش را زِ غم درمان کند
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
زخم هجرم به نگاه تو رفو می گردد
من شنیدم که طبیبم در گوشم می گفت
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
پیچیده عطر زلفت در کوچه خیالم
هر شب همین حوالی رد می شود گذارم
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
هر چند دلم کنج دلت خانه ندارد
آواره ی عشق است و کاشانه ندارد
ای بی خبران هیچ ملامت نکنیدم
از عقل نگویید ، که دیوانه ندارد
احساس تو جاریست به رگهای وجودم
دام است لبت لیک ولی دانه ندارد
حق است که چون کعبه طوافت بکنم من
در گرد کسی ...
متن سید عرفان جوکار جمالی
آن قدر دِل دِل کرد که دِل به دِلش دیگر راهی ندارد
دلِ تَنگِ ما به دِل آن سنگ دل دیگر کاری ندارد
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
می دَمَد آلاله قامت ، می نماید سرو ناز
چشمِ نرگس های فرودین زده مست و خمار
می برد دل را به صحرای جنون هر بامداد
برگ هایِ مستِ بارانِ خورده ی باغِ انار
می چکد آهسته بر کنجِ دلم هر بامداد
اشکِ شوقِ قاصدک های نحیفِ بی قرار
نعره یِ مستانه ی ر...
متن سید عرفان جوکار جمالی
رفتن و دل کندنم خود ماجرایی دیگر است
از غم ناکامی فرهاد هم غمگین تر است
می روم شاید به خود آمده درکم بکنی
خوب می دانم که تنهایی برایم بهتر است
من که هر دفعه به احساس دل خود باختم
عهد بستم با خودم این بار؛ بار آخر است
دل سپردن تازه آغاز تم...
متن سید عرفان جوکار جمالی
با مرغ شب خوان، شعر تنهایی سرودیم
با غصه هم راهیم و پر زخم و کبودیم
سرخی روی ما بدان از سرخوشی نیست
از عشق تو در ورطه ی آتش، و دودیم
بودیم ما آیینه خورشید رویان
ما را چه شد که در خرابه ها غنودیم؟
ما را نبوده زندگی، غمبار بودن
تلخ است هر ...
متن سید عرفان جوکار جمالی
خسته ام از هر چه جانم را گرفت
خسته از هر چه توانم را گرفت
آمدم تا لحظه ای شادی کنم
موج غم زد دودمانم را گرفت
این قضاوت ها که مردم می کنند
قاتلم شد خانمانم را گرفت
تیر تهمت های این نامردمان
از جگر تا استخوانم را گرفت
تا کجا ت...
متن سید عرفان جوکار جمالی
پایان ندارد جنگ من با من، چه باید کرد؟
عاشق شدن، تسلیم، من راهی پایانم!
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
از تو اندازه غم فاصله دارم
از غمِ فاصله ها هم گله دارم
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
من هیچ تر از هیچ تر از هیچ ترینم
آن هیچ پر از هیچ که گویند همینم
او هیچ و دلم هیچ وخودم هیچ و همه هیچ
چون هیچ که در هیچ بپیچند چنینم
دیدی که کسی هیچ تر از هیچ ترین است؟
آن هیچ تر از هیچ تر از هیچ ترینم
من هیچ تر از هیچ، پیِ هیچ دویدم
...
متن سید عرفان جوکار جمالی
دردیعنی درکنارت هست اما نیست او
دردیعنی میشناسی و ندانی کیست او
دردیعنی شوق دیدارش کماکان در دلت
دردیعنی درخیالش عشق بی معنیست او
دردیعنی صبح تا شب انتظارش میکشی
دردیعنی غصه و غم را نداند چیست او
دردیعنی فکر تو درگیر او هر روز و شب
دردیع...
متن سید عرفان جوکار جمالی
گرچه با برق نگاهش دیده را افسون نمود
لیک با مضراب مژگان تار دل را می نواخت
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
همیشه حالِ دلم بی تو زار و غمگین است
بلی! هوای جهان بی تو تا ابد این است
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
این چه دردیست که درمانش نیست؟
این چه رنجیست که پایانش نیست ؟
این چه گوییست که چوگانش نیست؟
این چه جرمیست که تاوانش نیست؟
این چه عهدیست که پیمانش نیست؟
این چه شوریست که سامانش نیست؟
این چه معنیست که عنوانش نیست؟
این چه عشقیست که جانانش نی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
در مسیر نگاه من
شاخه گلی
می روید
در رگ هایم نور جاریست
آینه عشق مرا
منظم
بازتاب می دهد...
دخترکی ناز از آن پس
آن شاخه گل زیبا را
می بوید
و
می بوسد
و
می چیند...
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
نماز نیمه شب خواندم که شاید عشق برگردد
ولی افسوس اعدامی به زندان بر نمی گردد
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
هیچ دردی نیست همچون درد بی درمان عشق
سینه ای رنگین به خون ارغوان داریم ما
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
دردت را بگو
سینه ام دکان عطاریست دردت را بگو
ملجأ و ماوای غمخواریست دردت را بگو
من برای عاشقان گنجینه های حکمتم
روح عرفان از لبم جاریست دردت را بگو
آسمان از شوق می گرید من از دردِ فراق
کار ما هر روز و شب زاریست دردت را بگو
می نوازم سی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
تو سکوت می کنی
و من
باران چشم تو را
می نویسم ...!
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
من دیگر
عاشق تو نیستم
عاشق عشقی هستم
که تو را
در من پروراند...
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
من از نم نم باران
ترسی ندارم
مرا همان سیل قبلی
سال هاست باخود برده...
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
زیر باران رفتم
و
نبود بوی تنی
تن به باران دادم
و
آب شدم!
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
دلم را به آتش کشیدم
مبادا
گفته باشد دوستت دارم
دلش را به آتش کشید؛
دریا سوخت و
به آخر رسیدیم
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
گفتم که شَوم پیر و کُنم تَرکِ غمِ عِشق
زین غم شُده ام پیر و جز این غم هَوسم نیست...
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
خشت خشت قلب خود را با غمی پوشانده ام
بیمِ ریزش من ندارم، بَم شدن عاداتِ ماست
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
ادامه