زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)
به حکمت پروردگار دل بسپار...
گل اگر روی تو بیند به خدا خواهد مرد
ماه اگر چشم تو بیند به زمین خواهد خورد
چون به زیبایی تو هیچ ندیدند به جهان
برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد
...
بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
متن بهزاد غدیری
\حور وقتی در بهشت از عطر گل تَر میشود\
با نگاه مادرش دختر معطر میشود
میدهد بال و پری تا وسعت هفت آسمان
هرکسی که روزی اش فرزند دختر میشود
دختران بابایی اند و پُر زِ احساس خدا
گاه سرشار از نگاهی، جان مادر میشود
درمیان سجده های شکرِ بانو نجم...
متن بهزاد غدیری
دریای عشق باش که دریا ببینمت
در پیچ و تاب ساحل رؤیا ببینمت
رؤیای من شده تنها حضور تو
خواهم من از خدا ، که تنها \ببینمت\
دادم قسم تو را ؛ به حسّی که بین ماست
در خاطرم همیشه بمان ، تا ببینمت...
قدری نقابِ چهره ات را بزن...
متن بهزاد غدیری
مادرم قالی بافت...
آنقدر تا که به درد ِسِل ، مُرد.
پدرم کارگرِ بنا بود...
آجری عاقبت زندگی بابا بود.
من در این خانه ی خلوت
پی تو می گشتم...
دل من تنها بود
این گل باغچه را آوردم
که کنم هدیه به تو
مرد رویاهایم محرم اسرارم
یا بیا یا ...
متن بهزاد غدیری
تو را ای عشق دیرینم
دوباره جستجو کردم
در این دنیای بی مهری
به هجران تو خو کردم
دلم خوش بود مثل من
به ماندن هم تو مشتاقی
ولی رفتی و عشق تو
زده بر قلب من داغی
من اینجا پشت این دیوار
تو آنجا توی یک بستر
مرا در خود رها کردی
به زیر خاک و ...
متن بهزاد غدیری
عشق یعنی زندگی،یعنی جهان چشمان توست
بهترین لبخندها.....در چهره ی خندان توست
عشق یعنی خنده ی مستانه ات در هر قرار
با همان ته مزه های بوسه ی پنهان توست
عشق یعنی هر شبت، هی باز زیباتر شوی
بهترین توصیف من آن قالی کرمان توست
عشق ی...
متن بهزاد غدیری
آهِ شب واندوه ، اگر که اثری داشت
این تیره شبِ غصه یقینا سحری داشت
ای کاش که در منطقِ چشمانِ سیاهت
ققنوسِ غزل های دلم،بال و پری داشت
در معجزهِ چشمِ تو کافر شده این دل
ماهِ رخِ زیبایِ تو... شق القمری داشت
از روزِ ازل\عشق\ درونِ گِلِ ما ب...
متن بهزاد غدیری
ما کویر خشک را مانند دریا می کنیم
صد گره در کار باشد،بی گمان وا می کنیم
ما اگر با دست خود، جایی نهالی کاشتیم
شک نکن آن را درختی سبز و رعنا می کنیم
ما شبیه رود هستیم و به دریا می رسیم
راه خود را بین این بیراهه پیدا می کنیم
...
متن بهزاد غدیری
رویا گونه عاشق توام
رویا گونه میخواهمت
بی هوس...
تنها خودت را برای خودت
بی توقع...
فقط عاشقانه دوست دارمت
مانند تمام شعرهایم...
مانند نوشیدن قهوه ی هر شبمان ،
و خوردن چای هر روز عصرمان ،
مانند چال روی گونه ات ،
نجیبانه دوستت دارم...
د...
متن بهزاد غدیری
نگاه کن مرا...
هستم کنارت...
یک مردِ مغرورِ عاشق...
با لبخندی از جنس رضایت...
آغوشم را در انتظار تو باز گذاشته ام...
منم ؛ یک مغرورِ عاشق...
تمام من وابسته به هیچکس نیست...
دستی را نمیخواهم بجز دستان تو..!
...
بهزاد غدیری / شاعر کاشان...
متن بهزاد غدیری
جای تو کنارم خالیست...
روبروی صندلی ات فنجان قهوه گذاشته ام
و خانه را مطابق پسند تو چیده ام.
جای تو در خانه ی قلبم خالیست. .
وقتی تو نیستی خانه تاریک و سرد است.
مهربانم...
بیا و بیشتر کنارم بمان . .
روزها می گذرد ...
دریاب مرا ....
...
به...
متن بهزاد غدیری
شب...
رنگ شاعرانه و عطر غزل های عاشقانه دارد
شب...
مثل لبخند زیبایِ یک بانوی شاعر است
شب...
را باید با شمع چراغانی کرد
و با رایحه دل انگیز عود به سر کرد.
شب را فقط باید شعر شد...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
متن بهزاد غدیری
شب بخیر شیرینم ،
خواب هایت ناز...
اینجا کسی شب های من را بخیر نمی کند.
شب که میشود ، می نویسم.
آنقدر که از یادم برود.
تو اما بنویس که یادت بماند.
رفتم ، طوری که این بار حتی در خواب هایت هم جایی برایم نباشد.
رفتم ، اینبار رفتنم را خوب تماشا کن....
متن بهزاد غدیری
اگر روزی من نباشم
دنیا سر جایش خواهد بود...
گلها بی من خزان نمی شوند...
خورشید یادش نمی رود که طلوع کند...
اما...
جای مرا در قلبت ، کسی نخواهد گرفت...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
متن بهزاد غدیری
شب...
رنگ شاعرانه دارد
عطر غزل های عاشقانه دارد
شب...
مثل لبخند زیبایِ
یک بانوی شاعر است
شب...
را باید با شمع چراغانی کرد
و با رایحه دل انگیز عود به سر کرد.
شب را فقط باید شعر شد...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
متن بهزاد غدیری
این همه ناز دو چشمان سیاهت
شده است ساز دلم...
من به مضراب دلم چنگ زنم
تار کنم ، زخمه زنم ، زلف تو را...
ساز کنم ، ناز کنم آن دوتا چشم تو را...
ای که آواز لبت مست کند جان دلم...
ای که گر خنده کنی قفل زنی بر دهنم...
ای نغمه ی تو راز دلم ، سا...
متن بهزاد غدیری
چه آرامشی دارد وقتی...
روی کاناپه ی دونفره بنشینی
آهنگ قایقران ولگا را با صدای آرام پلی کنی
فنجان قهوه ات را بنوشی
دفتر شعرت را باز کنی
و برایش عاشقانه ای بنویسی
از زیباترین لحظاتی که با هم داشته اید.
بنویسی در وصف کلبه ای دِنج...
و نوشیدن فن...
متن بهزاد غدیری
هرشب خودم را در آسمان...
چند قدم مانده به ماه...
در آغوش ستاره ای کوچک و کم سو
زانو در بغل...
با موهایی آشفته
و چشمان غم آلودِ خیره به مهتاب...
و لبخند بی رمق
در انتظار تو نشسته ام...!
بیا و پریشان حالیِ مرا مرحمی باش
تا دیر نشده بیا!
......
متن بهزاد غدیری
بی تو
نه آسمان آبی ست
نه ماه نورانی ست
و نه حتی ستاره ای چشمک زدن را دوست دارد.
بی تو...
شاید درخت های کوچک
تصمیم به یک خزان زدگی
بی پایان بگیرند!
بی تو حتی هیچ بارانی
عاشقانه نخواهد بارید
نه!
نمی شود بی تو...
نمی شود بی عشق...
....
متن بهزاد غدیری
بهزاد هوای پرواز داشت...
پرواز از خود...
پرواز از دنیا...
پرواز از این همه بی حاصلی عمر...
پروازی برای ابدی شدن...
بهزاد یک مرد بود... یک پدر... یک انسان...
بهزاد غمگین بود... شاید مثل هزاران مرد تنها و بی دفاع...
بهزاد روزی در بی وفایی های دن...
متن بهزاد غدیری
خدایا ؛
به ﺭﺳﻢ ﺁﻥ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎﯼ خیس زیر باران
برای آخرین کوچ زمستان
به فانوسِ میان ظلمت شب
در مسیر خواب...
مرا هم مثل باران ، با طراوت کن...
ﻣﺮﺍ هم مثل فانوس ، روشنایی بخش...
خدایا ؛
چون اقاقی های سرگردانِ پائیزان ،
مرا بی تاب خود گردان...
...
متن بهزاد غدیری
دلم میخواهد همانند شال گردن گرم،
در روزهای برفی کنارت باشم...
یا که مرهمی باشم بر زخمهای نمک خورده ی قلبت...
دلم میخواهد همان موسیقی گوشنواز مورد علاقه ات باشم که در عمیق ترین روزهای دلتنگی ات گوش میدهی...
یا که همان گل خوشبویی باشم که صبحگاها...
متن بهزاد غدیری
هر روز همین موقع ها درست این دم دمهای عصر که میشود سیل دلتنگی در لباس اشک گونه هایم را فرا میگیرد... دوایش یک فنجان قهوه نیمه داغ است, که تلخ و شیرینیش را متوجه نشوم...
و بعد کنار پنجره بنشینم و چشم در چشم درخت انگور بشوم...
و به تماشا بنشینم برگها...
متن بهزاد غدیری
تا به شب عادت کردیم صبح شد...
صبح را زیاد نمی شناختیم...
تا صبح آمد دلبری کند و با لطافتی نوازشمان کند.
نفهمیدیم چه شد که دیگر صبح نبود...
عمر صبح کوتاه بود...
عمر هر چیز نوازشگری کوتاه است...
ظهر آمد که بگوید عاشقمان هست و چقدر پایمان وای می ا...
متن بهزاد غدیری
بی شک تو یگانه ، بین یاران هستی
مانند گلابِ اصل کاشان هستی
طبع تو نشانی از وجودت دارد...
پاکی و شبیه اَبر و باران هستی
...
بهزاد غدیری / شاعر کاشانی...
متن بهزاد غدیری
با دلی سرگشته گاهی، یاد یاران می کنم
حس و حالم را درون سینه پنهان می کنم
اولین دیدارمان هر جا که باشد هر زمان
با زبان شعر خود آن لحظه طوفان می کنم
دعوتم کردی به آغوشت، و من این لطف را
گر که باشد ساعتی از عمر جبران می کنم
با کمال م...
متن بهزاد غدیری
همواره خدا یار و نگهدار شما
هستیم همیشه ما طرفدار شما
خوشحال شویم اگر میسر بشود
توفیق حضور و طعم دیدار شما
...
بهزاد غدیری / شاعر کاشانی...
متن بهزاد غدیری
روی لب تو خنده و شادی باشد
بازار غمت رو به کسادی باشد
لبخند خدا نصیب هر روز شما
صبح همگی بخیر و شادی باشد
....
بهزاد غدیری/شاعر کاشانی...
متن بهزاد غدیری
در سینه خود کینه ندارم ای دوست
من کینه ی دیرینه ندارم ای دوست
دنیای من اینگونه رقم خورده عزیز
جز مهر تو در سینه ندارم ای دوست
....
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی...
متن بهزاد غدیری
همواره تو در سردَر خاطر هستی
یک همسفر شهیر و نادر هستی
هرگز تو گمان مبر که رفتی از یاد
در خاطر ما تو حیُّ و حاضر هستی
بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
متن بهزاد غدیری
ادامه