زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
دل نوشته های پاییزی
✍نویسنده کانال اشعار https://t.me/majid_rafiezad
خیره می شوم
به قاب عکس دریای در اتاقم
که با آن نه می شود صدای موج را شنید
نه صدف های ساحل را لمس کرد
خیره می شوم
به قاب عکس ماه بر روی دیوار
که هرگز تابان نیست
و ستارگانش برایم چشمک نمی زنند
وقت قرار است
و این بار خیره می شوم
به قاب عکس تو
...
متن مجید رفیع زاد
در آغوش می گیرم
ساعت بی تو بودن را
عقربه هایی که
دلتنگی را نشان من می دهند
و جای تو همیشه خالی است
برای شنیدن آهنگ انتظار
که ثانیه شمار
برایم می نوازد
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
غبطه می خورم !
به ساعت دیواری اتاقم
که ثانیه شمارش می رقصد
برای لحظه ی باشکوه صفر عاشقی
عقربه هایی که
یکدیگر را در آغوش می گیرند
و من
شریک شادی پیوندشان می شوم
و اشک می ریزم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
بخواب ساعت !
اکنون زمان رقصیدن
ثانیه شمار تو نیست
وجدان ها خوابیده اند
فریب چشم های بیدار را نخور
این صدای شماطه ی توست
که بیدارشان کرده
بخواب ...
بخواب تا شماطه ات
حلقه ی دار تو نگردد !
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
بی تو بودن را
بلد نیستم
من به این
با تو بودن های بی تو
دلخوشم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
سرم برای دوست داشتنت درد می کند
اما نگاه تو مرا دلسرد می کند
همیشه سوال من از خودم این است
چه کرده ام که برخورد سرد می کند ؟
کاری که می کنی نامش چیست می دانی ؟
همان که پاییز با برگ زرد می کند
نگو که می روی تو از میان دلم
که دل برای ماندن...
متن مجید رفیع زاد
چشم هایت را
به یک فنجان
دل نوشته دعوت کردم
نخواندی ، سرد شد
و از چشمانت افتاد
حالا من مانده ام
با تکه های
شکسته ی فنجانم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
شادی رویای وصل از دل من پر گرفت
به ساحل قلب من موج غمت سر گرفت
خسوف غم آمد و صورت ماهت گرفت
چه بی صدا آمد و تو را چه راحت گرفت
میان فریاد من سکوت تو دیدنی است
برای من گل عشق همیشه بوییدنی است
شعله ی احساس من چه آتشی به پا کرد
میان بستر د...
متن مجید رفیع زاد
هر چه صدایت کردم
نشنیدی
چه حرف هایی که در گلویم جا ماند
و چه لحظه هایی
که بی تفاوت از کنارشان گذشتی
میان ازدحام این همه حرف
دست به دامان سکوت شدم
که خواندنش
سواد عشق می خواست
اما افسوس
تو آن را هم نداشتی
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
دوستت دارم های
بر روی کاغذ را
مچاله کرده ام !
دیگر نمی نویسم ؛
می خواهم بغض شود
و در خواب
به انتظارت نفس بکشم
تا بدانی
نهایت عشق من
چشم هایی است بارانی
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
چشم هایم عقربه است
و ضربان قلبم ثانیه شمار
روزهایم ساعتی است که بدون حضورت
هرگز میزان نیست
وقتی سهم من از تو انتظار باشد
تمام ساعت های شهر
بدون عقربه اند
بیا که ساعت قرار
بی قرار حضور توست
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
لباس فقر بر تن این دل بی قرار من
تجسم نگاه تو نیمه ی شب شکار من
کشیده فکر من تو را میان دفتر دلم
میان صفحه های آن عکس تو شاهکار من
کلید قفل این دلم میان دست تو ولی
شکسته ای تو قفل این خانه ی بردبار من
میان دریای دلم غم تو موج می زند
بیا ...
متن مجید رفیع زاد
جای تو خالی است
کنار دفتر نقاشی ام
مدادهای رنگی
چشم انتظار تو هستند
بیا که قشنگ ترین رنگ را
برای موهایت
کنار گذاشته ام
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
اردیبهشت
عطر عشق می گیرد
وقتی که رایحه ی بهشت را
برایم به ارمغان بیاوری
گل ها با دیدنت می خندند
و چشم هایم
به استقبال قدم هایت می آیند
بیا که می خواهم
به جای دیوار تنهایی
یک عمر
به شانه هایت تکیه کنم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
زیباترین گره زندگی ام
گره دست هایمان بود !
افسوس که با رفتنت
بزرگترین گره زندگی ام را
رقم زدی
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
نگذار دوستت دارم هایت
میان دلت خاک بخورد
در مکتب عشق فریاد دلنشین است
و سکوت گوش خراش
دوستت دارم هایت را فریاد بزن
که در صفحه های تقویم
روزی به نام مبادا
وجود ندارد
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
قد یک جنگل درخت من قلم دارم نیاز
تا که بنویسم تو را ای گل خوش عطر ناز
می کشم قلب تو را مثل برگ زرد مهر
می سرایم من تو را با قلم اما به شعر
تا تو هستی در دلم می شوم نقاش تو
هر نفس از عمر من می شود پاداش تو
ای گل زیبای من در تمام فصل ها
می...
متن مجید رفیع زاد
در انتظار آمدنت
لحظه هایم را کشتم !
اینک مرا
به قصاص محکوم کرده اند
غافل از اینکه
نمی دانند
من در لحظه هایی که
تو نبودی
هر لحظه جان می دادم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
دست هایم
دوری از دامنت را
باور ندارند !
گل های پیراهنت
همیشه سیراب
از اشک شوق من بودند
افسوس
فاصله بهانه ای شد
تا همیشه دست هایم
از دامنت کوتاه بماند
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
ای کاش
ختم به خیرهایمان
ختم به عشق می شد !
تا دیگر
حسرت گره
بر دل دست هایمان
باقی نمی ماند
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
بوسه ی چشم تو بر شعر من ای یار خوش است
شاعر چشم تو بودن به چه بسیار خوش است
از تو دل کندن و دوری به خدا ممکن نیست
بهر تو شعر سرودن با دل زار خوش است
شهره ی شهر تویی غیر تو دلداری نیست
دل سپردن به وفای تو وفادار خوش است
وای از این عقربه ها...
متن مجید رفیع زاد
چشم هایت را
میان ابیات شاعران دیدم
صدای تحسین تو را
با هر سپید و غزلی که می خواندی ، شنیدم
شعرم را حلالت نمی کنم !
که تنها محرم چشم هایی بود
که اکنون میان
ابیات شاعران دیگری
پرسه می زند
مجید رفیع زاد ...
متن مجید رفیع زاد
دهانم را دوختی !
حرفی با تو نزنم
اما نمی دانستی که چشم های من
زبان من است
و من با چشم هایم
عشق را فریاد می زنم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
تو رفتی و قلم را با خودت بردی
و من ماندم
با یک دفتر خالی
و ذکر لب
که جانم کاش که بودی
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
دیگر رنگی ندارد !
حنایت را می گویم
حتی اگر تمام شهر را
حنابندان کنی ؛
دیگر روشنی بخش
قلب عاشقم نیست
چشم هایت را می گویم
حتی اگر آن را
به رنگ آبی دریا کنی ؛
بگذار سهم من از تو
تنها پریشانی گیسوانت باشد
که تا ابد قلبی پریشان
از تو به یادگار...
متن مجید رفیع زاد
ای یار پنهان از نظر با چشم دل می بینمت
من در گذرهای زمان کنج دلم می جویمت
نامت شده ذکر لبم در هر شب و محراب من
هر دانه از تسبیح من شیرین تر از هر خواب من
اشک شب و آه سحر تنها امید من شده
ذکر کریم و یا علی هر شب نوید من شده
یا حی و یا قیو...
متن مجید رفیع زاد
عصر جاهلیت
بهترین زمان برای
پرستیدن چشم هایت بود !
کسی مرا کافر نمی خواند
جایی که همه مشغول
پرستیدن خدای خود بودند
من از چشم های تو
به خدایم می رسیدم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
شانه ی احساس را بر سر تو می کشم
طعم خوش لحظه را ، با لب تو می چشم
مرغ دلم را ببین چگونه پر می زند ؟
خواب به چشمان من چگونه در می زند ؟
شعله ی شمع شبم دو چشم بیدار من
خواب که در می زند ، وعده ی دیدار من
بافته ام یک به یک حرف دو چشمان تو
ت...
متن مجید رفیع زاد
ردیف شعرهایم
صدای قدم های توست
بیا و با عشق بمان
من جانم را
برای قافیه
انتخاب می کنم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
خورشید
برای تماشای چشم های تو
طلوع می کند
اگر بخاطر ماه نبود
هرگز غروب نمی کرد !
چون ماه نیز
همیشه دلتنگ
چشم های توست
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
ادامه