زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
دل نوشته های پاییزی
✍نویسنده کانال اشعار https://t.me/majid_rafiezad
در نبود تو
نجوای عشقت
همیشه از خانه ی احساسم
شنیده می شود
ای دلیل تپش های قلبم
بیا با فانوس چشم هایت
شعله بر جانم بزن
و چون ساحلی بی قرار
آغوش باز کن
تا که یک عمر برایت
دریا شوم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
و من هر روز
محتاج یک لحظه نگاهم از تو
تا تولد دوباره ام را
در آینه ی چشم هایت
جشن بگیرم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
حالم بد است
از این عصرهای بی حوصله
وقتی حضور سبزت را
در هیچ کافه ای
نمی شود لمس کرد
و باید به ناچار
خیال شیرین آمدنت را
بر تن دلتنگی هایم ببافم
و فراموش کنم
که نیستی و
ندارمت
مجیدرفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
قسم به شکوفایی لبخند
که خورشید تابان صبح
از گوشه ی لب های توست
که طلوع می کند
برخیز جانم
تا که روزم روشن شود
با تبسم عاشقانه ی تو
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
تفسیر بی تو بودن
برایم ممکن نیست
و هر شب این خاطره ی عشق توست
که در من بیدار می شود
جای خالی احساست
سرشار از گل های شادی است
که از باغچه ی خاطرات تو
شکوفه می دهند
و من در امتداد هر شب
همراه با ثانیه هایی
که بوی دلتنگی می دهند
در انتظار است...
متن مجید رفیع زاد
صفحه ای دیگر
از روزهای نبودنت
در غروبی غمناک ورق می خورد
ای کاش بودی
تا به واسطه ی طلوع نگاهت
زلال ترین شبنم شادی
از چشم هایم می بارید
و شیرین ترین تبسم خوشبختی
بر روی لب هایم می نشست
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هیچ عطاری ندارد
عطری از موی تو را
باغ گل در حسرت
یک تار از آن
گیسوی توست
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
جاودانه ترین بهار
لذت دیدار توست
بیا با عطر نفس هایت
مرا به صرف عشق
مهمان کن
تا که در آستانه ی
این فصل سبز
شکوفه ی احساس مان را
جشن بگیریم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
آخرین برگ از دفتر زمستان
ورق می خورد
و رایحه ی مهر
از انتهای کوچه ی اسفند
به مشام می رسد
دیگر گذشت
آن ازدحام دلشوره های تلخ
و آن نیمکت های پوشیده از برف
اینک بهار
مژده ی حلاوت نگاهت را
به قلبم می دهد
تا به شکرانه ی این عشق
ترنم باران را
...
متن مجید رفیع زاد
به وقت بغض های هر شب
تمام کوچه پس کوچه های شهر را
به امید معجزه ای از عشق
عاشقانه قدم می زنم
و تو را می خوانم
ای کاش همچون خوابی خوش
به استقبال چشم هایم می آمدی
تا بیش از این نبودنت را
فریاد نمی زدم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
در امتداد ساعت صفر
به دیوار شب تکیه می دهم
و بهار آمدنت را
انتظار می کشم
ای کاش بودی
صدای احساس قلبم را
در حصار بازوان تو می شنیدم
تا ذره ذره ی وجودم
عطر تو را می گرفت
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
شب که می شود
نبض ثانیه ها را
به عقربه های ساعت قرار
کوک می کنم
و به انتظار معجزه ای
از عشق می مانم
تا که در قعر آغوشت
ماوا بگیرم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
ثانیه های نبودنت
چقدر تلخ می گذرند
وقتی که هیچ رد پایی از چشم هایت را
میان شعرهایم نمی بینم
ای کاش نگاهت
از عاشقانه هایی که برایت می سرودم
پنهان نمی ماند
تا اینگونه میان واژه ها
به دنبالت نمی گشتم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
شب که می شود
شانه به شانه ی ماه قدم می زنم
و میان سکوت مبهم شهر
غرق می شوم
بیا و آرامش نگاهت را
به چشم های همیشه نگرانم
هدیه کن
که من بی صبرانه
در انتظار طلوع چشم های توام
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
دل انگیزترین نغمه ی زندگی
سکوت نگاه توست
وقتی که با هر مژه بر هم زدن
دوستت دارم هایت
به قلبم هدیه می شود
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هر شب به آرزوهایی می اندیشم
که همه اشک می شوند
ای کاش نفس هایت برای من بود
تا آرامش را
میان آغوشت تجربه می کردم
و عشق با آتش بوسه هایمان
شعله ور می شد
تا اینگونه در آینه ی تنهایی
شاهد مرگ لبخند
بر روی لب هایم نمی شدم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
نداشتنت
اوج ویرانی است
که بر سر آرزوهایم
آوار می شود
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هر شب در بستر تنهایی
به شوق نور نگاهت
به خیالت سفر می کنم
و غروب غم هایم را
به قلبم نوید می دهم
بیا که مدت هاست می خواهم
شاهد طلوع عشق
با چشم های تو باشم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
چه لذتی داشت بهار
اگر عشق با دست هایش
گره دوری مان را باز می کرد
تو از جاده ی انتظار می رسیدی
و پر مهرتر از باران
بر من می باریدی
بذر دوست داشتنت
در باغچه ی سبز دلم
جوانه می زد
و آنگاه شکوفه های بوسه ام
بر روی لب هایت می نشست
مجید رفیع...
متن مجید رفیع زاد
هر روز عصر
به امید در آغوش گرفتن دست هایت
قهوه را بهانه می کنم
و میان دنج ترین کافه ی شهر
قدم های فاصله ات را می شمارم
اما افسوس
همیشه فنجانم را تلخ سر می کشم
و دست هایم
انتظار را ملاقات می کنند
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هر صبح
دل انگیزترین واژه هایم را
به اشتیاق طلوع نگاهت
کنار هم می چینم
تا سبزترین غزلم را
با چشم های تو
بسرایم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
یلدا ، نوروز ، بهار
تقویم برای ما
همان پاییز است !
روزهایی زرد
و صورت هایی
از سیلی سرخ شده
یلدا ، شب پیوند ما
با پاییزی دیگر است !
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
پاییز فصل ضیافت هایی
از جنس ماندن بود
وقت رقصیدن برگ های سرخ
و فصل نوشیدن قهوه ی یکرنگی
ای کاش بودی
تا برای تمام دلتنگی هایم
ترانه می خواندی
و چون پاییز
فصل دلخواه من می شدی
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
در نبود تو
وسعت تنهایی ام را
در آغوش می گیرم
و بر شانه های شب
تکیه می دهم
تا حرف های نگفته ام
به وقت دلتنگی
از چشم هایم ببارند
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
تو از کنار چشم هایم می روی
اما من با نگاهی خیس
در کوچه های تلخ این شهر
به دنبال صدای نفس هایت می دوم
ای کاش بودنت تمام نمی شد
و هوای رابطه ی مان
همیشه آفتابی بود
تا به جای رقصیدن ابرهای سیاه
پرواز تو را
میان آسمان قلبم
تماشا می کردم
مج...
متن مجید رفیع زاد
هر شب دلهره ی نداشتنت
خواب را از چشم هایم می رباید
ای کاش نبودن هایت تمام می شد
و قلب هایمان در آغوش هم می تپید
باران احساس
از ابر چشم هایم می بارید
و تو با گرمی دست هایت
دلم را قرص می کردی
برای همیشه داشتنت
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
آمدنت مانند بهار
و همچون رنگین کمان بعد از باران
زیباست
و ای کاش
در اوج این همه زیبایی
به مهمانی من می آمدی
میان تمام لحظه هایم
تکرار می شدی
تا هر ثانیه
دوست داشتنت را
با تپش های قلبم
اعتراف می کردم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
شبیه حرف هایت نبودی
اما من
همیشه پای حرفم ماندم
و چه سخت است
افتادن از چشم های کسی
که یک عمر نگاهت
به دنبالش می دوید
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هر شب کابوس نداشتنت
به استقبال من می آید
ای کاش با بودنت
آرامش را به جان لحظه هایم
هدیه می کردی
تا میان شعله های احساس آغوشت
آرام می گرفتم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هر روز باور داشتنت
کمرنگ تر می شود
دیگر هیچ واژه ای در ذهنم
برای نوشتن از تو
متولد نمی شود
قلمم می گرید
برای شعرهایی که
هرگز سروده نخواهند شد
بیا باور کنیم
که عشق بین ما
حرفی برای گفتن نداشت
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
ادامه