زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
علیرضا نجاری (آرمان)
آتش
دستم را نمی سوزاند
مگر
از این زمستان خسته باشم
علیرضا نجاری (آرمان)...
متن علیرضا نجاری
آرامشم بودی
آرامشم هستی
آرامشم خواهی ماند
تا زمانی که ماشه را نکشی
دلشوره دارم
علیرضا نجاری (آرمان)...
متن علیرضا نجاری
هر نوایی
جز صدای تو می شنوم
نا شنوایی به سرم می زند
چه می دانی
از تجسمی که کور می بیند؟
چشمانت راببند...
هر آنچه جز تاریکی تصور می کنی
خیال نیست
حتی اگر تصویر را معنا نکنی
علیرضا نجاری (آرمان)...
متن علیرضا نجاری
تا زمانی که دنیایت
مرا «تصرف» می کند
مستی را جز طرح چشمان تو نمی فهمم
«ترس» چه با تو چه بی تو معنا می شود
اما اگر نباشی تلخ تر است
علیرضانجاری(آرمان)...
متن علیرضا نجاری
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
عشق زیباست..!
زمانی که من او باشم او نیز من
روزی اگر واژه ی «من» را فریاد زدم
روز شکستنِ «خود» در آیینه است
علیرضا نجاری (آرمان)
🌴🌹🌴
امام صادق علیه السلام:
ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ ال...
متن علیرضا نجاری
هرشب چشمانم را می بندم
تا دوباره سفر کنم به همان روزی
که چشمانت را دیدم
و زبانم، به لکنت افتاد
شبیه خاکستر سردی بودم
که روزی، ذره ذره وجودش
آتش گرفته بود
نگاهم را دزدیدم
اما
قلبم را نه
چگونه می شود؟
خورشید سرخِ رویت را از یاد برم؟...
متن علیرضا نجاری
❣﷽❣
🌺🍃🍁🍁🍁🍃🌺
در وجودم درختی شکوفه می زند
از هوای تو حالم آنقدر خوب است
که بعدازاین باران ِ لبخندها می خواهم در انتظار رنگین کمانش باشم
آسمانی که ابرهایش
چشمان تو باشد
هیچگاه باران نمی خواهد
قدم به قدم
در کنارت می آیم
دنیا آنقدر کوچک ا...
متن علیرضا نجاری
در حبس سلول چشمانت
بختم را طلسم کردند و
دستانم را با طنابی محکم گره زدند
که نکند با شجاعت
از میان زندان عشقت پا پس بکشم
اما گذشت...!
گذشت آن روزی
که فریاد می کشیدم
در بندم کن، من اینگونه آزادم
علیرضا نجاری (آرمان)...
متن علیرضا نجاری
☀️🌤⛅️🌥☁️
هر روز، اضطرابم بیشتر می شود، شبیه احساس دانش آموزی در شب امتحان!
باز، نگاهم به آیینه می افتد و
چشم در چشم خود ...
آهسته می گویم:
- چه در چنته داری؟
وصال یار نزدیک است!🌷
گویی حتی صدای قدم هایش...
کوچه ها را چراغانی کرده اند و دل ...
متن علیرضا نجاری
امروز روزی ست که وطن، قلم بر دست
دواتش را پی در پی پس می دهد
صبح میزش کثیف می شود
و شب دفترش
از جایش بلند می شود،
لباس وصله دارش را
تکان میدهد و غبار، فضای
اطرافش را پر میکند
همان وطنی که روزی تاجور بود
تاریکی...!
تنها دلیل درک ...
متن علیرضا نجاری
من مانده ام در خلوتی پر از پوچی ها
می نگرم به قاب کوچک از دختری که سبد سیبی را به دست دارد و در میان نی زار قدم می زند
قدم به قدم از وجودش عسل می ریزد
موم عسل هایی که زبانت را یکجا قورت می دهند
آه...! سرانجام این قصه ی پر تکرار سلام و خداحاف...
متن علیرضا نجاری
روز ها میگذرد ، آسمان هر روز حالش دگرگون است.
آدم ها دلشان از ریسمان های پوسیده خسته شده و از این تاریکی و ماه گرفتگی های پی در پی.
باران آهسته می بارد...!
باز تمثیل نگاهت شبیه شبحی در سرم میچرخد و آرزو هایم را یکی یکی تداعی می کند شاید اگر در...
متن علیرضا نجاری
دنیا آنقدر مهربان نیست ،که سنگ ریزه های غبار بیابان چشمانت را کور نکند؛یا در بی هوا افتادن ها در امان باشی.
کمی تفکر کن...!
زمین به حدی آرام می چرخد، که تمام زندگی ات را آهسته بر باد دهی.
آن روز، روز توست. لحظه ای که گریه هایت خنده می شود و قدم...
متن علیرضا نجاری
ساربان هِی نکنی گرگِ بیابانی را
یوسف از دست کسانش به چاه افتاده
ساربان طِی نکنی راه پریشانی را
از چه باکی که نگاهت به ماه افتاده؟
علیرضا نجاری(آرمان)...
متن علیرضا نجاری
صدای باد در گوشش پیچید و چشمانش رابست تا قبل پرواز انگار کسی درگوشش آهسته می گفت:رهایی چیزی جز فرار نیست دربندباش تا بهتر بدانی آزاد بودن یعنی چه بی اختیار دستانش را باز کرد و مثل پرستو ها پرواز کرد
علیرضا نجاری (آرمان)...
متن علیرضا نجاری
🌸🌺🌼
رفته ای !
اما بوی حضورت در خیابان هاست
حالا که همزاد عطر این معبری ،
ابراز کن ، که هستی؟
از دانه سر میکشی؛
نهالت شکوفه می زند و تصویر عاشقانه ای در قاب می سازد .
آهسته قد می کشی و سایه می شوی برای « مو سپیدانی » که تمام امیدشان ، صدای خ...
متن علیرضا نجاری
از پشت پنجره ای که شیشه هایش کمی عرق کرده بود در انتظارش بودم
با خود تفکر می کردم زن ها چقدر عجیبند در عین مهربان بودن قدرتی در وجودشان است که ستودنی ست
آنها حواسشان به همه چیز هست چند کار را باهم انجام می دهند و به طور شگفت انگیزی تمرکزشان ر...
متن علیرضا نجاری
دنیا را آنقدر کوچک می پنداری که خواب را از هر شب و روزت می گیرد
هنوز اشک ها را نشان غم می دانی و لبخند را مقدمه شادی؟
اما
جهان بزرگ تر از آن است که در حد مقیاس تو باشد
کمی تفکر کن...!
بنگر به گل هایی که زمستان نمایان می شوند،
ابر هایی که ت...
متن علیرضا نجاری
زمان در جای خود می ماند
هیچ جنبنده ای
از جای خود تکان نمی خورد
شبیه مرغی
که رویایش پرواز در اوج آسمان هاست
جوجه گنجشک خیسی
که در میان حوض برای بیرون آمدن می کوشد
مثل شیری
که از شدت گرسنگی با گرگ ها زوزه می کشد و ماه را با چشمان غمگینش ن...
متن علیرضا نجاری
❣﷽❣
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃
🌹
دفتر دل را بنام عشق میگشایم
آری من آنچه نوشته ام را بهتر آموخته ام
احساس من شبیه پرستویی ست که
در کنار تو تازه پر باز می کند
مثل سخن علی (ع) که گفت فاطمه ، (س) همراه
خوبی ست برای به خدا رسیدن
-علیرضا ن...
متن علیرضا نجاری