سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
اولین بار که جلوم سرلخت شدموهاش نم داشتیه نم هزاربار بهتر از نم باروناون روز موهاش بوی هلو میدادبا خودم گفتمموهاش مثِ یه طنابهمث یه طناب که خدا از دیوار بهشت انداخته پایین که باهاش آدمو بکشه بالا ...سرمو نزدیکتر بردمعمیق ترین نفس همه ی عمرمو کشیدمجوری که انگار قبل ازون هیچ وقت نفس نکشیده بودمروحم و رویه ها پر شد از بوی موهاشدلم نمیخواست به هیچ قیمتی سرمو عقب بکشمدلم نمیخواست دیگه هیچ جا برمحتی بهشت ...خونه م خودش بهشت ...
تو فقط نگام کنمن قرنطینه که سهلههفت سال قحطی و خشکسالی رومثل یه تعطیلات طولانی تو بهشتمیگذرونم..تو فقط نگام کنمن همه ی عمری که قراره تو این سیاره قرنطینه باشیم ،بدون نوشیدن حتی یه فنجون چای روی ماهبدون دیدن هیچ ستاره ای از نزدیکمثل یه جشن باشکوهمثل یه رقص تموم نشدنی میگذرونم ..تو فقط نگام کنمن همه ی روزایی که تو این دنیا قرنطینممن همه ی شبایی که تو اون دنیا قرنطینمجای راه رفتن پرواز می کنم.تو فقط نگام ک...
صدایت؛قوی ترین اسلحه ی دنیاست ..همین که میگویی؛دوستت دارم..همه ی دلهره های جهان میمیرند ......