پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من به یک رابطه ی مُرده دچارم بانومن به یک عشقِ قسم خورده دچارم بانو.تو به آن آدمِ مشغول به لبخند و شرابمن به این آدمِ افسُرده دچارم بانو.عشق یک باغِ گلِ تازه و سرخ ست ولیمن به دشتی گلِ پژمرده دچارم بانو.به اتاقی که هوایِ غزلش را هرشبعطرِ پیراهنِ تو بُرده دچارم بانو.دیگر انگار خبر از منِ مغرور که نیستزخمی و خسته و آزُرده، دچارم، بانو.سهمم از عشق فقط اشک، نمیفهمی توبه غمی که به تو نسپرده دچارم بانو.بعد عمری به هم...