پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
باز هم ولوله در جان دو عالم افتاد! بغض زهرا به دل خسته ی مریم افتادباز هفتاد و دو خورشید شدند از تب سرخقرعه ی عشق به شمشیر و محرم افتاد «دست عباس به خون خواهی آب ...» آمد بازکفر عاشق شد و بر سجده ی آدم افتاد! حیدر آمد به تماشای حسینش ناگهعرش لرزید و لرزید و شد خم! افتاد...وای ای اوی چه می گویم از این غم! ای وای! آسمان خون شد و از گوشه ی چشمم افتاد...▫️شاعر: سیامک عشقعلی...