متن محرم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محرم
چقدر نامه رسیده بیا به کوفه حسین
نیا که این شب کوفه به کینه آلوده است
هنوز،از،پس،آن کوچه های نامردی
درفش کین به قفای حسین آسوده است
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
قلم شکست. ودلم شرحی ازجدایی شد
به پای عشق سرایی غزل فدایی شد
دوباره بیرق ماتم دوباره بزم عزا
به شوق دیدن گنبد دلم هوایی شد
دوباره در غم هفتاد و دو ستاره و ماه
زمان سوختن و مرثیه سرایی شد
غروب غمزده ای داشت کاروان عطش
زمانه، راوی خونبار...
دلم شکست و غزل شرحی از جدایی شد
گرفت قلب زمین و زمان فدایی شد
دوباره بیرق ماتم دوباره بزم عزا
به شوق دیدن گنبد دلم هوایی شد
دوباره در غم هفتاد و دو ستاره و ماه
زمان سوختن و مرثیه سرایی شد
غروب غمزده ای داشت کاروان عطش
زمانه،...
سلام بر دلِ ربابِ نازنین؛ به اصغر و،
به اسوه ی شکوهِ صبر؛ زینب و، به اکبر و،
به هر کسی که از صفا، تپیده نبضِ بیعتش!
به هر دلی که از وفا، دمیده وردِ غیرتش!
زهرا حکیمی بافقی
برشی از یک مثنوی عاشورایی
(کتاب ققنوس احساس)
سلامِ من رسان به آن عموی دشتِ نینوا!
ابوی فاضلِ حرم؛ رشیدِ صحنِ کربلا!
به آبِ تشنه ای که دل، دهد برای عاطفه؛
به دستِ نخلِ باورش؛ به قلبِ پای عاطفه...
زهرا حکیمی بافقی
برشی از یک مثنوی عاشورایی
(کتاب ققنوس احساس)
دوای زخمِ قلبم و، شفای سینه ام، حسین؛
دمای مهرِ جانم و، صفای سینه ام، حسین...
زهرا حکیمی بافقی
بیتی از یک مثنوی عاشورایی
(کتاب ققنوس احساس)
بگو هوای ابری دلم، پُر از تبِ غم است؛
کبوترِ وجودِ من، اسیرِ بندِ ماتم است...
بگو که خسته شد دلم، از این جهانِ چون قفس؛
به جز تبِ محبّتش، نمی تپد، در این نفس...
زهرا حکیمی بافقی
برشی از شعری عاشورایی
(کتاب ققنوس احساس)
تو ای مسافرِ حرم! سلامِ دل، به او ببر!
به جز صفای سینه را، نخواهد این دلم، دگر؛
بگو برای دیدنش، به رنگِ خون شده دلم؛
به سانِ جامِ ارغوان؛ خُمِ جنون شده دلم!
زهرا حکیمی بافقی
برشی از شعری عاشورایی
(کتاب ققنوس احساس)
فضای دشتِ نینوا، پر از نوای عاشقی است؛
نمای زخمِ کربلا، شکفته چون شقایقی است...
درونِ سینه ام تپد، تبِ حریم و حرمتش؛
«عریضه ای» ندارد این دلم؛ به جز، زیارتش...
زهرا حکیمی بافقی
برشی از شعری عاشورایی
(کتاب ققنوس احساس)
صدای نوحه ها می آید ای دل!
غمی، در حسّ ما می آید ای دل!
سرای سینه ها آکنده از غم؛
شهید از کربلا می آید ای دل!
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
چو شد پاره، دلی که: از عطش می سوخت،
نگاهِ حسّ جان را بر محرّم دوخت؛
یقینا هر که آزاده است، می داند:
حسین بن علی، آزادگی آموخت!
زهرا حکیمی بافقی
(سروده های عاشورایی)
هوایِ گریه باز از نو، در عِین است؛
تمامِ قامتم، از غم، چو غِین است؛
گلِ احساسِ جان، گریان شده؛ چون،
عزای مردِ حق، مولا، حسین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
همه، احساسِ دل، پُرشور و شِین است؛
دوباره، ماتمِ مولا، حسین است؛
شده، سرچشمه های شادِ دل، خشک؛
چرا که، اشکِ غم، جان را، در عِین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
دمیده باز هم بوی محرم؛
شده جاری به هر جا اشکِ ماتم؛
گلِ احساسِ جانها گریه دارد؛
همه، گُلدشتِ دلها گشته دَرهم...
زهرا حکیمی بافقی (کتاب دل گویه های بانوی احساس)
میانِ حسّ جان، مهرِ حسین است؛
شفاعت بخشمان، مهرِ حسین است؛
نمی ترسد، دل ار، لغزیده گاهی؛
چرا که، بیکران، مهرِ حسین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
به هر جان، بیکران، مهرِ حسین است؛
گلِ خورشیدِ جان، مهرِ حسین است؛
در اوجِ لحظه های سردِ احساس،
تبِ گرمایمان، مهرِ حسین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
در امواجِ دلم، بحرِ حسین است؛
گلِ احساسِ دل، بهرِ حسین است؛
تمامِ کربلای دشتِ جانم،
دمادم خانه و شهرِ حسین است...
زهرا حکیمی بافقی
(کتاب دل گویه های بانوی احساس)
عشق یعنی قمر بنی هاشم
هیچ زخمی دردناک تر از زخم اقام حسین
نیست،این درد چه زخم ها
که ندارد…
اقام حسین
المیرا پناهی درین کبود
فرزند خلف حیدر
آب دردستان ماه ،شور و نوایی دارد
تارسددرخیمه گاه حال وهوایی دارد
همرهت مشک پرآب وتوبمانی تشنه
این جوان خلف حیدر،چه وفایی دارد
دستها گشته جداازتن ،مشک بردندان
این عمو ازشرم طفلان ،چه اِبایی دارد!
تیربرجانش نشست ومشک اوگشت تهی
دل عباس شکسته، چه مسایی دارد؟
داد...
با کار غلط خشم ز معبود گرفتند
در درس ثواب نمره مردود گرفتند
ای وای بر مقلدان متوکل !!
کز زائر حرمش سود گرفتند
به عشق روضه ی ارباب
در ماه محرم
یک قیامت
گریه در راه است
آنقدر که مزه ی
اشک حسین (ع)
شیرین است
مجید رفیع زاد
یه عمر قیمه امام حسین (ع) خوردیم
حالا فحش شو می خوریم
ما پای عقیده مو ایستادیم