شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
آفتاب بر روی آدم برفی می تابد،
چند قطره عرق --
در چشمانش...
----------
مارینا هگین - روسیه
ترجمه: زانا کوردستانی
ظرف های عتیقه اش را در کابینت می گذارد
برای روزهای بهتر پیشرویش
مادر هشتاد ساله ام.
----------
تیریزا موریمینو - ژاپن
ترجمه: زانا کوردستانی
باد و بوران،
آوازی پاییزی -
در گلوی نی لبک.
----------
کالا رامیش - هندوستان
ترجمه: زانا کوردستانی
ماه کامل
نمی تواند خودش را قایم کند -
حتا در میان صنوبرها نیز.
----------
لونا مونگیسگورد - دانمارک
ترجمه: زانا کوردستانی
تو خروس آبشاری،
زلالی آبی،
صدای رودی،
خنکی چشمه ای.
ما گذشته شده ایم!
دیروز،
زخم امروزمان است!
عمیق و خونین!
بر پیکر فردایمان...
شعر: غمگین خدر
ترجمه: زانا کوردستانی
شرم،
و تو چه دانی که شرم چیست؛
آنگاه که قامتت را خمیده،
سر بر گریبان داری.
غم،
و تو چه دانی که غم چیست؛
آنگاه که نفس هایت را بریده،
دو دیده گریان داری.
درد،
و تو چه دانی که درد چیست؛
آنگاه که سینه ات را دریده،
دلی...
مراد لاهوتیان
رنج و محنت ما بود
که حاصل شد
با تو باید به تماشای برف نشست
از پشت پنجره ی کلبه ی چوبی
چای نوشید و شد مست
مثلِ پایانِ یک شعرِ کوتاه
غافلگیرم کن
زندگی!
«آرمان پرناک»
هر گاه که باران،
آسمان چشمانم را در بر می گیرد.
آن، تکه ابر،
اندوهی ست
که برای مادرم می بارد و بعدها برای تو!
شعر: روژ حلبچه ای
ترجمه: زانا کوردستانی
برایم سایه بودی
که خنکایت هنوز هم
در این تابستان گرم
بر جانم مانده است...
شعر: فرهاد پیربال
برگردان: زانا کوردستانی
عصایی خواهم خرید،
خوب می دانم
که رویای آزادی
پیرم خواهم کرد...
شعر: فرهاد پیربال
برگردان: زانا کوردستانی
ساعت به چه کارم می آید؟!
وقتی همه ی دقایقم
شبیه هم هستند!
شعر: فرهاد پیربال
برگردان: زانا کوردستانی
من دلی به تو دادم،
که فقط،
مادرم در آن جای داشت.
شعر: فرهاد پیربال
برگردان: زانا کوردستانی
ساعت برای چه ام است؟!
تا که همه ی دقایقم،
شبیه هم باشند؟!
شعر: فرهاد پیربال
برگردان: زانا کوردستانی
شیشه ی عطرش -
بوی زلف و گردنش را
تراوش می کند!
شعر: آسو ملا
ترجمه: زانا کوردستانی
در باغچه ی خیالم که پا می گذاری،
اتاقم پر می شود -
از عطر تو!
شعر: آسو ملا
ترجمه: زانا کوردستانی
هر پاییز،
با تمام برگ هایش
زمین را می پوشاند،
چقدر بخشنده است،
درخت!
شعر: آسو ملا
ترجمه: زانا کوردستانی
شاخه های محکم را جا می گذارد -
برای جوانه های نورسته!
چقدر عادل است،
برگ پاییزی...
شعر: آسو ملا
ترجمه: زانا کوردستانی
صبحش دستانم پر می شود
از شبنم مهربانی،
شب هایی که مادرم را به خاطر می آورم!
شعر: آسو ملا
ترجمه: زانا کوردستانی
عید -
رؤیت هلال ماه روی ات است،
در آسمان تنهایی هایم!
شعر: آسو ملا
ترجمه: زانا کوردستانی