پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
باز هم ولوله در جان دو عالم افتاد! بغض زهرا به دل خسته ی مریم افتادباز هفتاد و دو خورشید شدند از تب سرخقرعه ی عشق به شمشیر و محرم افتاد «دست عباس به خون خواهی آب ...» آمد بازکفر عاشق شد و بر سجده ی آدم افتاد! حیدر آمد به تماشای حسینش ناگهعرش لرزید و لرزید و شد خم! افتاد...وای ای اوی چه می گویم از این غم! ای وای! آسمان خون شد و از گوشه ی چشمم افتاد...▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
ای غم هر لاله ی پرپر سلام! ای سکوت گریه ی حیدر سلام! ماه نامت نور را تفسیر کرد بر تو ای از عشق تنهاتر سلام! خاک تا روزی که باشد کربلاست جاودان شد بغض پیغمبر، سلام! آسمان بوی غریبی می دهد بیت بیت شعر من با هر سلام...با لبان تشنه در آیینه هامی شوی دریا، تنِ بی سر سلام! ▫️شاعر: سیامک عشقعلی...