زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
yalda_haghverdi
writer
دوید پاهایش را قلم کردند ...
خندید دندان هایش را خرد کردند ...
دلبری کرد موهایش را پوشاندند ...
عاشق شد قلبش را دار زدند ...
حرف زد زبانش را قطع کردند ...
اشک ریخت چشمانش را کور کردند ...
فقط نفس کشید خفه اش کردند ...
و اخر ، سر آزادی را بریدن...
متن یلدا حقوردی
به یک ارتفاع برای سقوط نیاز دارم..
به یک خواب بدون بیداری ..
به یک رفت بی برگشت ..
به یک سکوت مطلق ..
به یک تاریکی محض ..
انگار که قلبم به جای خون تاریکی را پمپاژ می کند ..
احساسم بردهٔ رقصان سیاهی است و مغزم پایان را دیکته می کند ...!
یلدا ...
متن یلدا حقوردی
همه چی تغییر می کند .. .
صبح شب می شود ..
طلوع غروب می شود ..
آفتاب باران می شود ..
و من و تو «ما» می شویم ..!
یلدا حقوردی...
متن یلدا حقوردی
به بودنت که فکر می کنم نبودنت را فراموش می کنم
یلدا حقوردی...
متن یلدا حقوردی
در حسرت فردایی بهتر به خواب می روی تا رویا ببینی...
اما با کابوس مرگ بر می خیزی...
خنده را نقاب می کنی تا پی نبرند به غم اشوب گر درونت ...
سکوت را فریاد می کنی ...
و درد را دیکته ...
در بن بست آینده می دوی و یأس تو را به آغوش می کشد ...
بغض م...
متن یلدا حقوردی
حال من خوب است ...
مثل همیشه ... :)
همه چی عادیست فقط مدتی است تنهایی را به آغوش کشیده ام و نمک به زخم هایم می پاشم که مبادا دردش را از یاد ببرم ...
فریاد هایم سکوت شدند ...
و قهقهه هایم نیشخند ...
دیدم
شکستم
شناختم
و خودم را به دار تنهایی آو...
متن یلدا حقوردی
تو برای ادامهٔ مسیر زندگی ات ...
تنها دو راه داری ..!
یا در میان پیچ و خم های زندگی و طوفان مشکلات استوار بایستی و حال خوبت را بسازی ...
یا آرام بنشینی و ویران شدن کاخ رویاهایت را به جان بخری ...
و به یاد خاطرات سوخته آینده ات را به آتش بکشی ...
...
متن یلدا حقوردی
دلت را به کوه بزن ...
سنگیست اما از تبار مردانگیست ...
از بالا شهر عزیزت را تماشا کن شهری که از دور تماشایی تر است ...
مردمی را ببین که در باتلاق تکبر دست و پا می زنند و فریاد های غرور آمیزشان گوش فلک را هم کرده است ...
خوب ببین ذرق و برق تو خالی...
متن یلدا حقوردی
در جادهٔ پاییزی جوانی گام بر می دارم ...
برق غرور در چشمانم می درخشد و با نوای رویاهای شیرین می رقصم
گوش هایم از شنیدن درست و غلط های مکرر اطرافیان به درد امده است و تظاهر می کنم به فهمیدن !
در رویاهایم سینه سپر می کنم و در میدان جوانی مبارزه می ک...
متن یلدا حقوردی
تلخ ترین لحظه آن جا بود که لبهٔ پرتگاه ایستادیم اما کسی نگرانمان نشد ...
شاید انقدر ساکت ماندیم که فراموشمان کردند ..!...
متن یلدا حقوردی
من انتخاب کردم که خوب باشم ...
که در دل مارپیج مشکلات نور امیدم را پیدا کنم و بی بهانه بخندم ...
یاد گرفتم زیر سایه غم خنده کنان برقصم و نوای زندگی را سر دهم ...
من می گذارم رفتنی ها بروند و ماندنی ها بمانند ...
یاد گرفتم حال خوبم را وابستهٔ برق ...
متن یلدا حقوردی
غمگینم همانند خورشیدی که در پایان روز از ناامیدی ندیدن عشق دیرینه اش آسمان را به خون می کشد :)
یلدا حقوردی...
متن یلدا حقوردی
ستارهٔ خیالت را آویز کرده ام به آسمان نبودنت ...
و شب به شب خیره به آسمان پیک خاطراتت را می نوشم ...
شاید که این بار طالع تو را وعده ...✩
یلدا حقوردی...
متن یلدا حقوردی
نمی دانم این فاصلۂ اندوهگین بغضت را خنده کرد ؟ یا خنده ات را بغض ؟ اما من مدتهاست گلویم را به تیغ بغض سپرده ام و خاطراتت را با سیل اشک هایم غسل می دهم ..!
این من بدون تو هیچ است و این هیچ را انقدر فریاد می کند تا جایی که فقط هیچ بماند و هیچ...
این ...
متن یلدا حقوردی
با من اشک بریز که من از هر پاییزی بارانی ترم ...
که تو خزانی...
و من اولین برگ رقصان...
من از پاییز تنها تو را فهمیدم ...
تو از باران بگو ...
من قطره می شوم ...
در نگاهت غرق ...
تو از برگ بگو ...
می ریزم من ...
از سرو خیالت ...
من از صدایت ...
متن یلدا حقوردی
گاهی ماندن سخت می شود ...
ماندن در همان دنیای تکراری و امن ، اما بدون نقطهٔ اوجی ...
باید دل کند و سقوط کرد به پرتگاه زندگی ...
که گاهی سقوط بهتر از پرواز است ...
سرنوشت اتفاقی نیست ...
برای موفقیت باید ریسک سقوط و قبول کنی ...
و فرار کنی از دا...
متن یلدا حقوردی
گاهی خودت را گم می کنی ...
جایی میان هیاهوی ذهنت ...
در انتهای وجودت سکوت نامت را فریاد می کند ...
جادهٔ خیال را طی می کنی به مرز افکارت ...
در دل تاریکی آرزو را به آتش می کشی و تیغ بغض ردی می شود بر گلویت ...
خمپارهٔ افکارت منفجر می شود و ترکش ...
متن یلدا حقوردی
مرا به آغوش بکش که تنها خیالی میان ماست ...
حبس کن من را ...
در مرز آغوشت ...
که باهم در کوچه آشنایی عشق را معنا کنیم ...
مرا به آغوش بکش که تو در من محو می شوی و من در تو ...
این را به خوبی در یافته ام که هیچ کس به اندازه تو مرا به شوق نمی آور...
متن یلدا حقوردی
ylda nvis چه قهقهه های دروغی سر دادم ...
که مبادا نشانی از تاریکی درونم پیدا کنند ...
چه روز هایی که آیینه تنها همدرد غم هایم بود ...
از ترس ضربه هایشان به تنهایی بر سکوی زندگی رقصیدم ...
آن زمان که باید تنگ بغض را می شکستم و تلخی را با شوری اشک ...
متن یلدا حقوردی
خسته نشدی از تکرار تکرار ها ؟
از مرور هر روز خاطرات ؟
از بی حواسی و ریختن چای در بشقاب ؟
تا کی میخواهی در گذشته سیر کنی ؟
یک بار برای همیشه
شجاعانه مقابل گذشته بایست از دل اشتباهات تجربه را بیرون بکش و پلهٔ راهت کن ...
با بوسه ای اشتباه را بدر...
متن یلدا حقوردی
یلدا
تو از عمق شب می آیی
تاریکی از تو جدا نیست
امشب چگونه آغاز می شود ؟
با غروب آفتاب و ظهور تو ؟
یا ظهور تو و غروب آفتاب ؟
تو ستاره ای بر شب تار
زلف سیاه تو شعر بلندی است رها بر همه سو
یلدا
تو یک بهار در دل پاییزی
تو تک بلندای عمر پاییزی
...
متن یلدا حقوردی