زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
yalda_haghverdi
writer
و هو بکل شی علیم
یعنی تو از حال دلم خبر داری
در کودکی به جای لالایی درد را در گوشمان زمزمه کردند
ما فرزندان فریب خورده همان آسمانیم که باران را از لب هایمان دریغ کرد
تلخ است لب کارون باشی و تشنه لب
دخترکانمان را به عقد یزیدیان در می آورند و...
متن یلدا حقوردی
این روز ها همه چیز از پس امید معنا می شه
انگار پای گلدونا به جای آب خون ریختیم که اینطوری بوی مرگ می دیم
شبا می شینم گوشه اتاق و فکر می کنم
به لب های خشک دختر بلوچ به شرمندگی پدر به دست های پینه زده کودک کار به خودکشی جوونا به مرگ آدمای توی بی...
متن یلدا حقوردی
دنیا پر شده از آدم هایی که دروغ های قشنگ شان را به نمایش می گذارند
کاری و می کنند که جلب توجه می کند
حرفی و می زنند که بیشتر طرفدار دارد
لباسی و می پوشند که به دید بقیه خوش تر است
زیرا که این مردم با چشم هایشان فکر می کنند
انقد تظاهر کردی ک...
متن یلدا حقوردی
ادمی همیشه محدود به زمان است
اما کتاب تنها معجزه ایست که در گذشته از اینده سخن می گوید .
یلدا حقوردی...
متن یلدا حقوردی
بیاید فرض کنیم ...
• دختری هستیم در حسرت استودیو که آرزویش در شعله های آبی سوخت .
• فرض کنیم دختر وزنه برداری هستیم...
با تلاش های بی پایان برای موفقیته امروز
که بعد از هزاران اشک و خنده و ایستادن پس از هر شکست بازیگری تمامش را زیر سوال می ...
متن یلدا حقوردی
پارت 2
من این همه تب و امپول و درد و تحمل نکردم که اخرش بشم دلیل خدا رو شکر کردن بقیه
ام اس پایان من نبود ام اس زندگیمو عوض کرد درد داشت سخت بود ولی خیلی چیزا یادم داد
اولیشم قوی بودنه قبل از این که ام اس بگیرم هیچوقت فکر نمی کردم روزی بتونم ان...
متن یلدا حقوردی
پارت 1
لرزش دستام تشدید شده بود چشمام دو دو می زد .
کلمات رو صفحه مانیتور می رقصیدند و مقنعه رو سرم سنگینی می کرد
سعی می کردم نفس عمیق بکشم و به کارم ادامه بدم
کلافه و عصبی شده بودم فکر می کردم چندتا حشره رو گردنم راه میرن دستمو زیر مقنعه برد...
متن یلدا حقوردی
حرف بزن
+چی بگم
مثلا بگو خوبی ؟
بعد من بگم نه
و تمام حرف های تو سرم و فریاد بزنم .
یلدا حقوردی...
متن یلدا حقوردی
تو باختی !!
می دونی چرا ؟
نه ؟!
تو تشنه موفقیت مطلق بودی انقدر که از باختن می ترسیدی
همین که ترسیدی
شروع کردی به باختن
بعد هر باخت بیشتر می ترسیدی
خود تو می دیدی که هرگز به اون جایگاهی که می خواستی نمی رسی
بدون فکر الکی تقلا می کردی
...
متن یلدا حقوردی
همیشه نداشتن چیزایی که هیچوقت نداشتیمشان خیلی راحت تره تا چیزایی که یک زمانی داشتیمشان
ولی تو دوست داشته شدن قضیه خیلی فرق می کنه
وقتی یکی دوست داشته و محبتش ، توجه اش همه چیز حتی زمان کوتاهی مال تو بوده قابل تحمل تر از این که هیچوقت کسی دوست ند...
متن یلدا حقوردی
یک قدم به جلو
یک قدم به عقب
سرگردانی ..؟
نام ندارد !
شاید تاریک ترین نقطه جهان ...
پای ماندن ندارد
مادری که جانش را به خون کشیدن
دخترکانی که در پی فردا
آزادی را میان خون نوشتند
خمپاره ی هراس ، رویاهایشان را تکه تکه کرد
پرواز ...
د...
متن یلدا حقوردی
اولش به خودت می گی دیگه بسه باید فراموشش کنم
فکر می کنی اگر برای اخرین بار یکی یکی خاطرات و از همون اول مرور کنی فراموشش می کنی
ولی سر هر خاطره به یک سری چرا می خوری
هی به خودت می گی چرا ؟
چرا دوسم نداشت ؟ چرا همه چی خراب شد ؟ چرا؟ چرا اون ...
متن یلدا حقوردی
من ۱۷ سالگیت مبارک ...
من به آفتاب گردان شبیهم
در تاریک ترین روز ها در پی نورم
حتی وقتی که سرم پر از دانه های سیاهه
من چون رویاهایم اوج گرفتم
پشت به تمام ستاره های شب
تا برسم به صبحی که تنها از خورشید طلب نور می کرد
بدان
تلخ گفتم
تا...
متن یلدا حقوردی
توضیح دادن نشانه ی ضعف است..!
هنگامی که ساعت ها وقت می گذاری برای توضیح دادن به آدمی که هیچ فهمی از حرف هایت ندارد
مثل این می ماند که پرواز را برای ماهی توضیح دهی
در آخر برایت از ناممکن بودنش میگه
ادمها هم همینطورند
مهم نیست چقدر تلاش کنی
...
متن یلدا حقوردی
فردای روزی که باهاش تموم کردی
تصور می کنی گذشته و از ذهنت پاک کردی
به خاطرات فکر نمی کنی...
لبخند می زنی...
به زندگیت می رسی...
رو اهدافت تمرکز می کنی...
اما یواش یواش احساس می کنی یک حفره تو خالی داخل قلبت به وجود اومده که مدام بزرگ و بزرگ...
متن یلدا حقوردی
من از این که اون دختری باشم که بقیه معیار های دخترونگی هاشو تعیین کردن متنفرم
من عاشق خراب کردن تصور های بقیه راجب دختر بودنم
من ساعت ها نمیشینم لاک ناخون هامو فوت کنم و یک کمد پر از وسایل ارایشی ندارم
عوضش انقد کتاب دارم که یک کمد براش کافی نی...
متن یلدا حقوردی
ایراد همه ی ما اینه فکر می کنیم خیلی وقت داریم
برای این که کارهامون و انجام بدیم
حالا وقت هست بگم دوسش دارم ...
حالا بعدا تلاش می کنم ...
و ...
بعد ناگهان به خودمون میایم سالها گذشته
و ما هنوز شروع ام نکردیم
یک حفره تاریک توی ذهن و قلبمون ...
متن یلدا حقوردی
دوست نداشت با کسی صحبت کنه
انگار که اسیر عجیب ترین حس دنیا شده بود
تمام مدت ته کلاس می نشست و داخل دفترش طراحی می کرد
چند باری طرح هاشو نگاه کرده بودم همه اشون پرتره ای از دختری مو فرفری بود
یک بار می خندید یک بار چشمان سبزش اشکی بود یک بار م...
متن یلدا حقوردی
بهار حالش خوبه
عطر میزنه
لباسای رنگی قشنگ میپوشه
همونطور که یواشکی قاصدک فوت میکنه
زمستون و ارزو میکنه
و ناگهان میزنه زیر گریه
تازه میفهمی بهار غمگین تر از پاییزه . .....
متن بهار
انقدر به اخرش فکر نکن
اخرش که چی ؟
ته تهش مرگ دیگه !!
همیشه ترسیدیم
از گفتن و نه شنیدن
از خواستن و نشدن
از رفتن و نرسیدن
از ارزو و براورده نشدن
انسان می دونه اخر زندگی مرگه ولی بازم تلاش می کنه !
می خنده ...
گریه می کنه ...
وقتی می ...
متن یلدا حقوردی
من به بی رحمی حادثه های زندگی اعتقاد دارم این که اتفاق میوفتن تا بهم بزنن تمام معادله هات رو
تو یک حادثه بودی از اون جنس هایی که نه میشه گفت تلخ نه شیرین !
مثل وقت هایی که پرستار بخش رو به روت وایمیسته و میگه خدا و شکر دخترتون سالم به دنیا اومد ...
متن یلدا حقوردی
نوشتن عادی نیست...
کسی شروع به نوشتن می کند که بر لبهٔ پرتگاه نغمهٔ مهر سر دهد ...
کسی شروع به نوشتن می کند که بی بال رویای پرواز دارد...
کسی که لب سخنش را با نخ اجبار دوختند و حال قلم سکوتش را فریاد می کند...!
یلدا حقوردی...
متن یلدا حقوردی
خیلی وقت بود ؛ که حال و هوای روز هایش خاکستری بود .
تمام عواطف و احساساتش را درست در میان جیغ و فریاد های سوختم سوختمش در آخرین روز زندگی اش جا گذاشت .
حال قدم زدن در خیابان امری دردناک بود همان جایی که در مقابل نگاه های ترحم آمیز مردم سرش را پایین...
متن یلدا حقوردی
غرق در خواب طنین ناله های زنانه اش سکوت مرگبار شب را می شکست ، روتختی یاسی رنگ را چنگ می زد و در خود می پیچید !
کلمات نامفهومی را زمزمه می کرد کلماتی لبریز از التماس ...
عرق های ریز و درشت از پیشانی اش می چکید و هق هقش با تیک تاک ساعت هماهنگ شده بو...
متن یلدا حقوردی
از شدت عصبانیت قلبش گرومب گرومب صدا می کرد ..فریاد های نامفهومی در ذهنش غوغا کرده بودند و هر لحظه گیج و گیج ترش می کردند ! بدون اینکه مقصودی داشته باشد تلو تلو خوران قدم بر می داشت ، درست در وسط هیاهوی ذهنش ایستاده بود که نور زرد رنگی چشمش را زد ! و ...
متن یلدا حقوردی
من یک دخترم در تمام بچه گی ام عروسکی با دامن رنگی چین چین به دستم دادند و بهم آموختند که بااااید فداکار باشم باید همه ی وجودم را فدای دیگران کنم که برای لباس پاره شده عروسک دل بسوزونم و اشک بریزم ، بی خبر از آن که چشمم تا همیشه به ماشین پلاستیکی براد...
متن یلدا حقوردی
ثانیه ها نبودت را فریاد می زنند...! چیزی در درونم می پیچد و می پیچد و می پیچد!!!
مایه سیاهی به دیوار می پاچد وجودم از چشمانم بیرون می ریزد نفسم به شماره می افتد به قفسه سینم چنگ میزنم باید بیای بیرون باااید!!!
سرم را که می چرخانم همه جا اسم توست به...
متن یلدا حقوردی
همه چی تمام شد ؟ به همین راحتی ؟
لابه لای حلالیت خواستن هایتان برای سال جدید و در میان سفره هفت سین و تنگ خالی از ماهیتان یک لحظه مکث کنید و جواب من را بدهید .
همه چی تمام شد ؟ سیل؟زلزله؟ کرونا ؟ دختر آبی ؟ سردار سلیمانی ؟
باورم نمیشه که انقدر راح...
متن یلدا حقوردی
دلم لک زده ، برای انعکاس تصویرم در گوی سیه رنگت ...
همان جایی که انگار منی در تو بود..!
یلدا حقوردی...
متن یلدا حقوردی
زندگی تئاتر زنده ایست بر روی صحنه ...
و عشق بازیگر اصلی آن .. :)
یلدا حقوردی...
متن یلدا حقوردی
ادامه