زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
سید عرفان جوکار جمالی
شاعر، نویسندهمحقق و نظریه پرداز
بعد از تو دیگر خوش سر و سامان نبودم
مشتاق طعمِ نم نمِ باران نبودم
تا نیمه شب ها می نشستم کنجِ ایوان،
اصلا به فکرِ چرخش ِ طوفان نبودم
با واژه ها روییدم و شاعر شدم، حیف!
از چشم احساسم به تو، پنهان نبودم
با اینکه در ظاهر زده ام سایه ات را ؛...
متن سید عرفان جوکار جمالی
معنا را در تنگنای زندگی
گم کردیم
تهی بودیم
تهی تر شده ایم
ظرف های خالی مان را
لبریز از اندوه کردیم
ظرف نور را در درده ها
انداختیم
و نوازش آفتاب را یک شبه فروختیم
زنجیر دل های متصل را
پاره کردیم
چنان که
افسار گسیخته ماندیم
در چهار دیوا...
متن سید عرفان جوکار جمالی
گفته بودی درد تنهایی بهایش جانِ ماست
گفته بودم درد تنهایی نگو که خود دواست
گفته بودی دل اگر در دام باشد بی نواست
گفته بودم این چنین در راه عشقِ تو رواست
گفته بودی شرح دل گفتن پریشانی بیارد
گفته بودم شرح دل گو نزد ما این خود سزاست
گفته بو...
متن سید عرفان جوکار جمالی
من هیچ تر از هیچ، پیِ هیچ دویدم
من هیچ ترین هیچِ، هیچستان زمینم
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
قالی دل را برایت بافتم هی رج به رج
نقش گنجشک دلم را توی آن انداختم
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
بسیار می پیچد چرا بوی خوشت در کوچه ها
والله ویران می کند طعمت رگ اندیشه را
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
رو به رویم می نشیند در دلم صد دلهره است
وای از آن روزی که باشم بی خبر از حال او
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
روزگار آمد
دَمِ گوشم شعر وداع
خواند
و رفت
سراغ دیگری...
من بازیچه احساس گنگ
روزگار بودم
و کاغذی مچاله
در دستان سرد تقدیر...
از این پس
قضا و قدر را
گویید
سراغ من نیایند
که راه بی راهه می پیمایند...
من را بیابید
در پشت آن کوه ها
نش...
متن سید عرفان جوکار جمالی
طبیب از حال و احوالم چه داند؟!
نفس می آید و جان در بدن نیست
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
آنقدر در غم تنهایی خود گم شده ام
چهره ام در نظرِ آینه هم پیدا نیست..!...
متن تک بیت
تازه می گردد دلم وقتی که می بینم تو را
من رگِ خواب دلم را دست چشمانت سپردم
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
من نوحه سرای دل ویرانه ی خویشم
من شمع خودم، هم گل و پروانه ی خویشم
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
دستانم را
به تمنای آرزو هایم
رها نکن
اینجا آسمان دلتنگی
به بلندای خاطرات دل افسرده ام
قد می کشد
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
خواستم از دل عاشق بنویسم یک راز
وایِ بر آن دلِ زخمی که به سخن آید باز
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
تو با من چه کرده ای
که قلب سایه ام، هم
تَرَک برداشت
من با تو چه کرده ام
که قلب سایه ام، هم
برای توست!!!
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
در جهان
دیگر جایی برای
ماندن من نیست...
اگر می توانی مرا در دلت
جای کن...
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
آن روز که نور خوردم
به باغ صفا رفتم
شاخه ای از گل عرفان چیده
آن را خشکانده
و لای دفتر بلورین گذاشتم…
در آن سر باغ
بر لب ایوان عشق نشسته
چای معرفت نوشیدم…
در سوی دیگر
درختانی را دیدم
که از ثمر دانش خم شده اند
چند سطلی دانش اکنون دارم…
چه ز...
متن سید عرفان جوکار جمالی
ما نمک پرورده زخمِ غم عشق توایم
گر ز عشقت سینه مان دشت شقایق شد رواست
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
آینه آهِ مرا بر دلِ خود حک می کرد
هر که جز آینه دیدم که به من شک می کرد
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
پس و پیش کرده ام
اندیشه کهنه را
آنگاه که
فهم من، مفهوم من است
من دانسته ام که
می توان
در آن برهوت مرده وجود
که خیال تَرَک می خورد
و تفکر از انبساط دانستم ها زیر
شنزارها مدفون می شود
و قلب تپنده آدمی
زیر بارش آفتاب ورم می کند
با نوشی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
شعر چشمان تو بدجوری عذابم می دهد
تو مسلمانی بیا کم کافری را پیشه کن
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
زخم هجرم به نگاه تو رفو می گردد
من شنیدم که طبیبم در گوشم می گفت
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
اِی اَجَل در بَرِ ما نیز گذر کن امشب
به ز این باش که هستی، نه تو اینی، آنی
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
زخم بر زخم تو را بوسه زدم با زخم خویش
زخم روی زخم من افزود و هی خندید و رفت
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
می خواهم
به خواب طولانی روم
روزگاری بلند شوم
خود را در میان کوره ای ببینم
آنگاه که
گِل من پخته شود
وگرنه سوختن را که
همه بلدند...
می خواهم به خواب خویش
بیدار باشم
و وارسته
وگرنه خوابیدن را که
همه بلدند...
می خواهم چشمانم را باز کنم ...
متن سید عرفان جوکار جمالی
من زادهِ غم، غم زادهِ من
شانه به شانه، دَم به دَم
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
مرا و تو را
باید
در دیواری کاشت!
تا بدانیم
فاصله چیست...
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
و آنگاه
که در راه رسیدن به تو
خسته می شوم
پاهایم را
در باغچه ای می کارم
تا هزاران پا جوانه زند و
هزاران من
در راه عشق تو
قدم برداریم...
و آنگاه
که تو از آمدنم
بیزار می شوی
قلب کوچکم را به پای
درنایی بسته
و آن را به شهر تو کوچ م...
متن سید عرفان جوکار جمالی
جانِ جانان، جانِ بی جانم به جانَت می زنم وصل
تا که جانان جان نیفزاید نخواهد جانِ من فصل
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
من همان پنجره ام
که اسیر است میان دیوار
حسرتم این است
می بینم اما نمی توانم هرگز بروم!
سید عرفان جوکار جمالی...
متن سید عرفان جوکار جمالی
ادامه