زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
هذیان هایِ یک دیوانه(شیمارحمانی)
دلنوشته هایِ دَرهَم، بَرهَم(شاید آرام کند تلاطمِ دلی پُرآشوب را) !
دستِ باران؛
شانه می زد گیسوانِ نازِ بید
بید لرزید،
عشق خندید،
...،
حادثه آمد پدید....
متن شیما رحمانی
نقشِ رویَش فِتاده در فنجان
بوفِ کوری که در کمینِ من است
ترس و وحشت گرفته نایِ مرا
شوربختی همیشه همنشینِ من است...
متن شیما رحمانی
باران حسود بود
و
ایوان؛ کَم طاقت
اطلسی دِق مرگ شد...
متن شیما رحمانی
من؛ نَه از شَرَرِ آتش
که از؛ شُرشُرِ باران سوختم...
متن شیما رحمانی
من همینم؛ یه آدمِ خسته
که یه روزی، به عشق دل بسته
منو دریاب؛
گرچه غمگینم
شاید این بار؛
به بار بنشینم...
متن شیما رحمانی
یک نظر آمدی به خوابِ من و
کامِ تلخم کمی عسل کردی
بعدِ سالها بی خبری،
اندکی هَم مرا بغل کردی
پیش از این؛
گفته بودی که جان پناهِ منی
لااقل یک دَمی عمل کردی!
بعدِ تو، من به عشق بدبینم
حتی آینده ای نمی بینم
بعدِ تو، هر که گفت عشقم باش
بی سبب؛ ا...
متن شیما رحمانی
باز؛
دیدم مرگِ یک پنجره را
ناگَه از خواب پریدم؛
باران آمد....
متن شیما رحمانی
منم آن؛
جسدِ رویِ بُرجِ سکوت،
در تیررَسِ منقارِ چرک آلودِ کلاغانِ قیل و قال پَرَست
تویی آن؛
نسیمِ فَرَح بخشِ درآمده از بادگیرِ بهشت آئینِ محمدتقی خان
که؛
خوش می نوازد در سردابه یِ خاموش و خلوتِ وجود....
متن شیما رحمانی
هُرمِ نفس هایت
این، منم که؛
هر شب را
با تو صبح می کند
اِی ناآشناترین آشنایِ من
و هر روز این انوارِ طلاییِ خورشید نیست که مرا از خواب بیدار می کنند،
بلکه؛
هُرمِ نفسهایِ تُو ست
که از هزاران فرسخ آن طرفتر بر گوشِ جانم می دمند.
درود می فر...
متن شیما رحمانی
من؛ همان قارقارِ سوزناکِ کلاغم، بر بلندایِ کاجی خسته
حالِ دل را که می داند، جُز کلاغِ کهنسالِ سرگشته ای بنشسته بر بلندایِ کاجی فرتوت، در شهری لُخت و عور و بوران زده؛
با چشمانی که دو دو می زنند در پیِ میوه یِ نورَسِ کاجی که دستِ باد با بی رحمیِ تمام...
متن شیما رحمانی
تُو خودِ رویایِ عاشقانه ای
تُو طلوعِ بکرِ یک ترانه ای...
متن شیما رحمانی
آزادی(رهایی)
احاطه کرده اند ،
تمامِ وجودم را
رو و شب؛
پرندگانِ مطیع و رامی که عمری خودخواسته گرفتارِ قفس بوده
و حال بعد از مدت ها اسارت،
با اولین پروازِ رهایی
دریافته اند که؛
آزادی
عجب طعمِ دلنشینی دارد!...
متن شیما رحمانی
نبضِ باران را گرفتم
تا؛
نمیرد رازقی...
متن شیما رحمانی
شاعرانِ عاشق پیشه یِ خسته دل
روزگارِ ملال انگیز، رخوت بار و گَندی ست که؛
همهِ مان را شاعر کرده
شاعرانی عاشق، شایدم عاشق پیشه؛
با معشوق هایی خیالی.
می نویسیم،
می سُراییم،
شاید به چشمِ معشوق یا معشوق هایمان بیاید.
معشوق هایی که با آنها عاش...
متن شیما رحمانی
قطع به یقین؛
نه نیوتن کاشف بود،
نه گالیله
و نه ...
و نه ...
کاشف؛
کسی ست که عمقِ نگاهت را بکاوَد
کاشف؛
کسی ست که در هزارتویِ رگهایِ صوتی اَت غرق شود
کاشف؛
کسی ست که تپش هایِ نبضِ ساعدت را زندگی کند
کاشف باید؛
وجب به وجب از هر کوچه ...
متن شیما رحمانی
من، تو را...
میدانی شاید عاشقانه اش این گونه باشد که بگویم؛
من تو را در قلبم،
در ذهنم،...
نگاه داشته ام،
به خاطر می آورم؛
اما؛
من تو را در جزء جزء اَم بایگانی کرده اَم.
در تک تکِ یاخته هایم،
در گلبول هایم،
حتی در گلبول هایِ سپیدم که گ...
متن شیما رحمانی
حتم دارم در این زمانه یِ قیرگون،
تُو؛
خورشید را به یکباره بلعیده ای که؛
این چنین می درخشند چشمانت !...
متن شیما رحمانی
عزیزِ مهربانم،
قولی بمن بده؛
که وقتی یکدیگر را دیدیم،
با تن و جانِ هم بیگانه نباشیم.
می خواهم حلالِ معادله ای دو سویه شویم.
تنگ در آغوشم گیری و تنگ در آغوشت گیرم.
بفشاری ام و بفشارمت؛
آنقدر سخت،
آنقدر محکم؛
که عبور کنیم از هم.
که خود را...
متن شیما رحمانی
تنگیِ شدیدی رو تویِ ریه هام حس میکردم، هوا برام کم بود،
نفس برام کم بود،
خفگی با اون دوتا دستِ زمختِ هیولاوارش چنبره زده بود دورِ ریه هام،
دورِ قلبم،
فشار میداد،
فشار میداد با نهایت توانش.
فشار شدید و شدیدتر شد.
احساسِ سبکی کردم،
دیدم...
متن شیما رحمانی
کاشف؛
نه نیوتُن بود
و
نه گالیله
کاشف کسی است که؛
عمقِ نگاهت را بکاود....
متن شیما رحمانی
آب بودند و خاک
سازشان ناکوک اما؛
گِل شدند....
متن شیما رحمانی
و من؛
اگر شاعر بودم،
بند بندِ وجودت را؛
به قافیه و ردیف می کشیدم
آخ که؛
اگر شاعر بودم من ......
متن شیما رحمانی
پرنده،
لختی بر شاخه نشست.
درخت،
از ریشه به ساقه،
از ساقه به شاخه،
از شاخه به برگ
واژه شد،
حرف شد،
کلام شد،
شور شد،
اشتیاق شد،
واژه، جوانه زد؛
گُل داد
در آرزویِ میوه شدن بود که؛
پاییزان، این خزانِ بی رحم بی هَوا سَر رسید
درخت هنوز واژه ...
متن شیما رحمانی
گوش هایم، مَخلَصِ قناری هایِ عاشق؛
وقتی که سینه یِ تو، نازبالشِ من است...
متن شیما رحمانی
کلامت؛
مُعجِزی بر باورِ احساسِ یک زن
شعری بخوان،
مومن به غزل هایت خواهم شد...
متن شیما رحمانی
تلخم
اما،
تُو که فرهاد شوی؛
شیرینم
مطمئن باش که حتما؛
به دلت میشینم...
متن شیما رحمانی
اسبِ بَد رامی ست؛
دوست داشتنت!...
متن شیما رحمانی
و شاید؛
در زِهدانِ عشقِ تو بارور شود،
نطفه یِ باورِ من...
متن شعر کوتاه
پنجره؛
آبستنِ انتظار
و کوچه؛
پا به ماهِ آمدن!...
متن شعر کوتاه
پایِ عشقَش می لنگید،
بهانه اَش بود؛
خرمایِ بر نخیل
و
دستی کوتاه!...
متن شیما رحمانی
ادامه