شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
بر چنگِ وفا و مهربانی گر زخمه زنی، بزن به هنجار...
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی ......
گر چاره تویی بیچاره منم جانا .......
در سر هوس عشق تو دارم همه روزدر عشق تو مست و بیقرارم همه روز ️️️...
تا دل نشود عاشق دیوانه نمیگرددتا نگذرد از تن جان جانانه نمیگرددگریان نشود چشمی تا آنکه نسوزد دلبیهوده به گرد شمع پروانه نمیگردد...
کی سرد شود عشق ز آواز ملامت هرگز نرمد شیر ز فریاد زنانه...
ما را خراب و زیر و زبر می کنی؛ مکن...
سیه آن روز که بی نور جمالت گذرد......
گر من بروم تو با که آرام کنی ..؟...
دلا جستیم سرتاسر ندیدم در تو جز دلبر ...️...
تو عشقِ زیبایِ منی هم من توام هم تو منی ️️️...
دردمند و خسته ام؛درمانم اوست......
ای در دل من ،میل و تمنا همه تو ......
خوشتر از سوزش چه باشدچون تو دلسوزی کنی .. ...
شب زِ نورِ ماه رویِ خویش را بیند سپیدمن شَبَمْ تو ماهِ من بر آسْمانْ بی من مَرو...
مَنم آن عاشق ِ عشقت که جز این کار ندارم ......
کم مباداز خانه ی دلپای تو.....
صنما شاه جهانی! ز تو من شاد جهانم ...مولانا ️️️...
ترجمانی، هرچه ما را در دلست......
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام ......
ای از بهار رویِ تو ،سرسبز گشته عمرِ من...
هر صباحی عید داریم از تو خاصه این صبوح......
برد هوای دلبری هم دل و هم قرار من ️️️...
من زخمِ تو را به هیچ مرهم ندهم......
هر صبح زِ عشقِ تو این عقل شود شیدا.....
گفتی خوشی تو بی مازین طعنه ها گذر کن......
همرنگ یار مایی؟یا رنگ از او خریدی؟...
آن را که وفا نیست، ز عالم کم باد.. ...
هر شش جهتم اى جان منقوشِ جمالِ تو......
مُردم اندر حسرتِ فهمِ درست ......
رهِ آسمان درون است، پرِ عشق را بجنبان.....
امروز لبِ نوشَت حلوایِ دگر دارد......
عید نمیدهد فرح!بی نظر هلال تو......
افکند مرا دلم به غوغا و گریخت ......
در عشق اگر بی جان شویجان و جهانَت من بَسَم... ...
لذت تخصیصِ تو وقت خطابآن کند که ناید از صد خُم شراب...
از ما بنماند جز خیالی و آن نیز برفت پاره پاره.....
دریغ از تو که در آرزوی غیری تو ......
آزمون کن که نه کم تر زِ میِ انگورم ......
عاشقم بر نامِ جانْ آرامِ تو......
بیخود شده ام لیکن بی خودتر از این خواهم......
ای گرفته آتشت زیر و زبر ......
گر چه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم... ...
گر نگردم تلف تو ، علف ایامم......
وآن که ما را غمش از جای ببُرده ست، کجاست؟...
ما چو کوهیم و صدا در ما زتوست .....
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست......
من غیرِ تو را گُزین ندارم؛چه کُنم..؟...
در سر هوس عشق تو دارم همه روز... ️ ...
الهِجرانُ عُقوبَةُ العِشقِ جدایى، کیفر عشق است......