زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
غزل قدیمی
در این قلعه ی کهنه، من ماندم و حسرت یار
دل به امید دیدار، تا قیامت، در انتظار...
متن غزل قدیمی
در میانِ ابرهایِ دود گرفته، گیسو پریشان
زنی با چتری سبز، در رقصِ باران، نغمه خوان
چشمانِ آبی او، آیینه یِ آسمانِ صاف
لبخندِ او، شکوفه یِ نرگس در باغِ جان
با هر قدم، زمین بوسه می زند بر گام هایِ او
و با هر چترِ رنگی، نقشی نو بر بومِ جهان
ن...
متن غزل قدیمی
در میانِ ابرهای دود و تَنَه،
زنِ چتری، گام بردارد، شاد و رَهَنَه.
چترِ او، رنگین کمانی در نسیم،
می رقصد با باد، در رقصی بی تَکَلُّف و رَحِم.
پرندگان، نظاره گرِ این منظره ی دل انگیز،
پر می گُشایند، در آسمانی بی مَرز و بِی تَحَدُّد.
قطراتِ...
متن غزل قدیمی
چشمه ی جوشانِ قالی، نغمه ی جانِ چای
مهرِ خورشید تابان، در دلِ این ماجرا
در هر گره، رازِ عشق، در هر تار، نغمه ی یار
مهرِ تو، ای قالیِ جان، در تار و پودِ این نگار
مهرِ تو، ای چایِ ناب، در رگ و جانِ این جهان
مهرِ تو، ای خورشیدِ عشق، در دلِ این ...
متن غزل قدیمی
در گذر زمان، این قلعه رنجور و پیر
شاهدِ قصه های تلخ و شیرینِ بشریت
از فراز برج و بارو، دیده نسل ها
عشق و نفرت، جنگ و صلح، ظلم و عدالت
در گذر از دالان های تاریک و سرد
حس می شود زمزمه رازهای ناگفته
راوی این قصه ها، منِ سنگِ صبور
گشته ام غب...
متن غزل قدیمی
در ماتم عشق، ناله سر داد، ژولیت
چون مرغ پر بسته، در قفس تنگ، رمئو
قلبشان از آتش عشق، شعله ور گشت
در ظلمت کینه، گم شد راه، هر دو
رومئو، از خاندان دشمن، دل به ژولیت بست
ژولیت، از عشق او، سر به جنون گذاشت
نگاهشان به هم، راز دل را برملا کرد
...
متن نوشته های خاص
ایران زمین، مهد فرهنگ و هنر
سرزمینی کهن، با دلی پر از مهر
از زرتشت و مهر، تا فردوسی و خیام
همه گویند از ایران، با شور و با سلام
آریایی نژاد، با رگ های پُر شور
در هر نفس، فریاد زنند، عشق و شعور
آتشکده ها، روشن، در دل شب
همچون ستاره ای، در...
متن نوشته های خاص
شب پرستاره، آغوشِ آبیِ مهربان،
من و انعکاسِ خود در آینه ی جهان.
سیارات، گویی مرواریدِ درخشان،
در تار و پودِ مخملِ آسمان.
کهکشان ها، قصه هایِ ناگفته،
نقشِ رمزآلودِ بر بومِ هستی نگاشته.
لباسِ زردِ من، خورشیدِ تابان،
در رقصِ نور و سایه، شاد...
متن غزل قدیمی
ای گل،
یارِ ناب به تا ابد،
در قلب ما می مانی...
متن غزل قدیمی
ای گل زرد، ای رازِ ناگشوده
در قلب ما، تو گلی تابنده...
متن غزل قدیمی
در جستجوی تو، ای یار سفر کرده
روح بلندپرواز من، در باغ هستی پریده
فؤاد من، پر از شور و عشق و نیاز
تا در آغوش تو، یابد آرامش و راز...
متن غزل قدیمی
در این جنگل پر از شور و عشق و جنون
بشنو نغمه ی دل، نغمه ی عشق و
رها...
متن غزل قدیمی
هر صحنه، آینه ی هستی، نقش ها، راز نهفته
در قاب تئاتر، زندگی، به تماشا نشسته
هر نقش، نغمه ای از دل، هر بیت، راز ناگفته
در سکوت صحنه، راز دل ها، به گوش جان شنفته
در نور و رنگ و حرکت، عشق و امید تابیده
در قلب تماشاگران، شور و شعف دمیده
هنر، ...
متن غزل قدیمی
غزلی نغمه ی هستی، در سکوت صبحگاهی
رازهای ناگفته، در دل تاریکی نجوا می کند...
متن غزل قدیمی
در پس پنجره ای باز، صبحی مه آلود و خاموش
نجوای ارواح پنهان، در غمی جان سوز
خاطرات دور، در هاله ای از مه گم شده اند
جهانی رازآلود، در برابر دیدگان ماست
نسیم خنک صبحگاهی، بر چهره ام می وزد
و لرزه ای از حسرت، در دلم می اندازد
در جستجوی چه کس...
متن غزل قدیمی
درختان گیلاس، با شکوفه های سفید،
به مانند فرشتگانی، در آسمانِ آبی پریدند.
نسیم لطیف، عطرِ شکوفه ها را به مشام می رساند،
و حسِ شادابی و طراوت، در جانِ آدمی می نشاند....
متن غزل قدیمی
حافظِ دل، در انتظارِ توست
بازآ و بِبَر غم از این دلِ پر از شور و شوق...
متن غزل قدیمی
نغمه ی عشق و شور و حال شاعری
بر لبان نغمه سرای هر دیار...
متن غزل قدیمی
تا ابد، نغمه ی شعر، در جهان باقی
یادگارِ عشق و شور و ایمانِ شاعر...
متن غزل قدیمی
نغمه ی عشق و شور و حالِ شاعر
در بهارِ هستی، نغمه ی دلنشینِ شاعر...
متن غزل قدیمی
بیست و یکم مارس، روزی به نامِ شعر
جشنِ واژگانِ ناب و لحنِ دلنشینِ شاعر
از حماسه تا غزل، از قصیده تا ترانه
هر کلامی، نغمه ی روحِ بلندِ شاعر
با قلمِ جادویی، نقشِ هستی می زند
خلقِ دنیایِ نو، در خیالِ روشنِ شاعر
عشق و امید و ایمان، در کلامِ ا...
متن غزل قدیمی
نغمه ی عشق و شور و حال شاعری
در جهانی پر از غم، چه دلنشین و بُهتَر است...
متن غزل قدیمی
آمد بهار و گلها شاد و خندان
شد زمین از رنگ و بویشان، نگارستان
بر تپه ها خورشید رخشان، تابید
آسمان را غرق نور، کرد و بی کران
در این منظره ی زیبا و دل انگیز
یک روستا در خوابی عمیق، شد آرمیده
سبزه ها و لاله ها شاد و سرمست
به استقبال بهار، ش...
متن غزل قدیمی
بهار آمد، شکوفه شد پدیدار
گیلاس، با لبخندِ دلنشین، شد نگار
عطرِ شکوفه، در هوا پیچید
و جانِ عاشقان، به شور و نشاط رسید
درختان گیلاس، غرق در زیبایی
بهاری دیگر، با طراوت و شادکامی
چشمانِ من، خیره به شکوفه ها
قلبم، پر از امید و آرزوها
گیل...
متن غزل قدیمی
همانطور که نسیم بهاری آرام بر می خیزد و شکوفه های رنگارنگ درختان به زیبایی باز می شوند، این فرصت را غنیمت شمرده و عید نوروز را به شما، ایرانیان عزیز و فرهیخته، پیشاپیش شادباش می گویم. امیدوارم که سال جدید، سالی پر از موفقیت های بزرگ و لحظات خوش برایت...
متن غزل قدیمی
گیلاسِ هستی، شکوفه باران
بهارِ دل ها، شاد و خندان...
متن غزل قدیمی
در ایام آتشین عید باستانی
همه دلها پر از شادی و نوید و زیبایی
پیشاپیش مبارک باشد ایرانیان عزیز
که با گل و بلبل، نقش و نگار، شادی و تیمار
در این عید باستانی، با موسیقی و رقص و آواز
همه یکدیگر را به دوستی و محبت می آرازند
زیرا عید باستانی، عید مه...
متن غزل قدیمی
بهار، فصلِ نو شدن،
و آغازِ دوباره، برایِ همه چیز....
متن غزل قدیمی
من، شیدایِ تو، در جستجویِ وصال
تا در آغوشِ تو، یابم آرامشِ جان...
متن غزل قدیمی
در تاریکی شب، رخ تو ماهِ تابان
رنگین کمانِ عشق، در نگاهت نهان
اشک های من، آیینه ی طلعتِ تو
دختر رویایی، در خیالِ من جان
ستاره های آسمان، در نورِ تو گم
ابرهای سپید، به شوقِ تو شاد و خندان
ای خالقِ هستی، ای یگانه معبود
عظمتِ تو، در هر ذرّه...
متن غزل قدیمی
ادامه