پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در ما گم میشوی و تا پیدایمان می کنی مادر میشوی می بوسی و در آغوش می کشی....
کمی آرام تر فرو ریز . آنکه می دید و رفت می دانست و رفت ، کنار انتظارش دریچه نباش ، عادت باش برای هرگز نبودنش ....
شیرین کوه را به فرهاد سپرد و تو فرسنگ را،من مانده ام با تیشه ای که صدایش هیچگاه به گوش ات نرسید....