پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ماهِ دی، باجه تلفن، تووی برفاشتیاق و تشویش ساعتِ هفتمن از اون دختر چادری که رفتدلخورم هنوز... دلخورم هنوز... هیچکسی رو توو دلم راه ندادممن چه شعرایی براش فرستادمتوو روی تموم دنیا وایسادم...دلخورم هنوز... دلخورم هنوز... عشقمو داد زدم، اون نشنُفت!پیش خیلیا بهم دیوونه گفتمن شکستم و گل از گلش شکفتدلخورم هنوز... دلخورم هنوز... خبر عروسیشو بهم دادن!همه زن ها از چشام افتادن!حتی از اونایی که هنوز شادن...دلخورم هنوز... ...
دلم بی تابه مثل ساحل امشبهوا بارونیه! دریاست چشمات!نگاهت می کنم، قلبم می ریزهنمی دونی چقد زیباست چشمات! تو بی من رفتی از رویام اماهنوزم داشتنِ تو آرزومهیه عمره حرف دارم با نبودتیه عمره قاب عکست روبرومه فراموشت شدم شاید ولی منخودم رو با خیالت پیر کردم!می پرسن حالمو با بغض میگمیه چندسالیه جایی گیر کردم... یه شب هایی بیدارم تا خود صبحیه روزایی هوایی میشم از عشقبه یادت که می افتم گُر می گیرمهنوزم کوره ی آتیشم از عش...
هنوز هرجا که بی تو پا می ذارمشبیه کوه! هستی در کنارمغرورت هم برای من عزیزه!چقد زن بودنت رو دوست دارم!گاهی جای خدا احساس می شی! توو شعرام عطر سبزِ یاس می شی! چه خوبه که هوامو داری هرروز چه خوبه روی من، حساس می شی! هوای تو نباشه خونه سرده!هوات، حال خوشِ قلب یه مرده! روی موهات یه شاخه گل می کارمچقد شعرام تورو زیبات کرده!تو از هر گوشه ی این خونه ماهی!که با زن بودنت، یک تکیه گاهی! جهان بی تو پر از بی راهه می شهنباشی...
خانم! منو یادت نره هرجا که باشیگاهی سرم رو، روی زانوهات می ذارم...امشب قنوتت رو کمی طولانی تر کن! با گوشه ی چادر نمازت حرف دارم! خانم! دلم بدجور غم داره... می بینی؟من آسمون رو با هوات بارونی کردم! گفتی بمونم روی قولم با خدامونبگذر ازم! من راستش... نادونی کردم! می خواستی روشن بمونم مثل چشمهاما سرِ خام دلم، غرقِ هوا شد...من قبله مو توو بی کسی گم کردم و تو غمگین شدی... وقتی نمازِ من، قضا شد...دنیای من تاریک شد با ناامید...