پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بی تو شکستم با خود، در به درت بودم...گرچه نبودی اما، همسفرت بودمبغض و جنون در من؛ با یاد تو می خواندم:شب به گلستان تنها منتظرت بودم◾ شاعر: سیامک عشقعلی...
با من بمان تا خنده هایم جان بگیردنگذار عمرم در غمت پایان بگیردچیزی ندارم جز همین دیوانه بودنبا ماندنت شاید سری سامان بگیردسیلم که یک دریا جنون در سینه داردای وای اگر با بغض سرگردان بگیرد!یعقوب می ترسید با این فکر، روزیمصری شود یوسف دل از کنعان بگیرد!با من بمان این لحظه ها را کنج غربتبدجور غمگینم... بگو باران بگیرد...چون کودکی بی تاب هستم مادرش کاشاو را در آغوشش همین الان بگیرد!می ترسم از فردا که شاید رفته باشی...
آسمونم غرق لبخند شوق خورشید و تب ماه...می گیرم دستاتو خانم!عشق؛ من؛ تو؛ حسبی الله!تیر مهرت خورد به قلبماین شروع سرنوشته!اومدی با برف با دیبودنت اردیبهشتهگرمم از آتیش عشقتکوره ی مردادم آره!اینقدر شیرینی که منتا ابد فرهادم آره!ای دلیل خوب بودناولین و آخرین عشقخیلی خوشحالم از اینکهباتو شد سهم من این عشقصبر کوهم! خشم دریا!رنگ موجم! جنس شیشه!گرم و جاری، شاعرانهدوستت دارم همیشه!از قنوتت پر گرفتمسبز شد...
شیرین من! ای دلربا! ای خوب دلخواه!خانم! ای کاشانی زیباتر از ماه!یاس امین الدوله باشم کاش هرروزوقتی که می آیی تو با لبخند از راه...خوشبو کنم حال و هوایت را به شعریخان دلم هستی و من یک رعیتم؛ آه!زیبایی ات از حسن یوسف کم نداردعاشق که باشی می روی با سر به هر چاه!پروانگی یعنی همین: من با تو هستم!مهمان شوقم باش با قلبت هر از گاه...◼ شاعر: سیامک عشقعلی...
بی خبر هستند مردم، بی خبرمانده در قلبم جنونی سینه سوز!شعرهایم را به آتش می کشددختری که دوستش دارم هنوز...▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
دشت گل آورده ای با روزهای باتو بودنمن شکفتم غنچه دادم در هوای باتو بودنباتو باور کردم این را، زندگی گاهی چه زیباستیادگاری شد برایم ماجرای باتو بودن!🟩 شاعر: سیامک عشقعلی...
چشم هایت دوباره باز کن با بوسه هامای دلیل خوب این دلدادگی صبحت بخیر!من معطر می شوم با خنده هایت؛ تا ابدسبز از گل باش، سبز از سادگی؛ صبحت بخیر!🟩 شاعر: سیامک عشقعلی...
گفتی بنویسمت غزل می خواهی!غمگین شده ای و راه حل می خواهی!بوسیدمت از بهانه ات فهمیدمانگار فقط کمی بغل می خواهی!🟪 شاعر: سیامک عشقعلی...
گفتی بنویسمت غزل می خواهی!غمگین شده و راه حل می خواهی!بوسیدمت از بهانه ات فهمیدمانگار فقط کمی بغل می خواهی!🟪 شاعر: سیامک عشقعلی...
زندگی را زندگی کن!با عبورت، بی بهانهتا ابد در این تکاپو مثل رودی جاودانه،آسمانت سبز از عشقلحظه هایت رو به فرداخنده باشد میزبانتگرم باشی مثل دریا▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
از حال دلم کاش خبر داشته بودی،ای بی خبر از من که قرار دگرانی!هرچند نشد باتو بچینم غزل از عشقباز از تو نوشتم که نبینی و نخوانی...▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
بگذار بنوشم تب چشمِ عسلت رایک لحظه بپوشم گل خوشبو! بغلت رااز هرچه که زیباست به قدری به تو دادندپیدا نکند هیچکس اینجا بدلت را▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
آره من جادوگر شعرای عاشقانه م وهمه ی مدعی هارو پشت سر جا می ذارم! شعر من به قلب هرکسی نشسته جز تو واسه ی همینه هیچوقت شعرامو دوست ندارم!▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
پسری که تورو با تموم قلبش می خواستاونی که به چشم هرکسی به جز تو زیباست!غرور گرگ داره! کوه غصه توو دلش!اونی که همه میگن وجودش دریاست!اونی که توو خیابونای شهر مرد شدهعشق تو چرا براش مثل یه کهنه درد شده؟ اونی که به پای تو پیر شده احساسش!می آد از ترانه هاش هنوزم عطر یاسش!اونی که حسرت دستای تورو بغض دارهتووی رسم زندگی همیشه یک بود تاسش!پسری که تموم دنیا اونو بی تو زده!اونی که تعهدش به عشق تو تا ابده! اونی که غصه هاشو؛ نمی گ...
شده در کوچه ی باران زده آشوب شوی؟!به صلیب غم یک خاطره مصلوب شوی؟ شده با یاد کسی در تب و شب گریه کنی؟و نبینند و بخندی و خودت خوب شوی؟! و چه تلخ است که با ابر و غزل بغض کنیبزند رعدِ جنون، سنگ شوی! چوب شوی! شده عاشق بشوی؟ گل بخری! ذوق کنی؟نه بگوید به تمنای تو سرکوب شوی؟ تو... تو پروانه نبودی که بدانی چه شدهشده دلسوخته ی آتشِ محبوب شوی؟ شده در چاه بمانی که نجاتت بدهند؟به تماشای خودت، قصه ی ایوب شوی؟ شده پاییز بیاید...
وقتی که ساحل می رود همدردِ دریا می شودوقتی که شب با خنده ای بی وقفه فردا می شودمی بوسمت! می بوسمت! آن لحظه با یک دشت گلیادت بماند آخرش، یا می شود! یا می شود!▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
ناز سرانگشتانتمهمان بوسه ی فرشته هاست!حتی ابلیس،به سجده افتاده برابرت، معصومانه!گل ها غنچه می دهند در ستایش تنت!چشمه ها به پاکی اتغبطه می خورند! تو را بهشت تفسیر می کنند آینه ها!تو را زیبا می خوانند کلمات!تو را خدای کوچک تو را آرامشتو را مهربانآدم عاشقت می شود بی آنکه بخواهد یا بداند! عشق در دامانِ زنانگی ات معنا گرفتزیستن در آغوشِ مادرانگی ات بزرگ شد و ما به تو مدیونیم تمام بودن را!تا ابد.▫️سیامک ع...
امروز می خواهم هوایت را ببوسم!زیبا شوی من چشم هایت را ببوسم! آنقدر خوبی! باوقاری! مهربانی!خانم! می خواهم صفایت را ببوسم!▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
هجوم غم آمد شدی دلسرد!جهانت اگر شد سراسر درد به مو می رسد قصه اما نه!خدا ناامیدت نخواهد کرد!▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
به شعرهای عاشقانه سلام!به خنده های بی بهانه سلام!کشیده ام به بوسه چشم تو راای عشق تا ابد یگانه سلام!□ شاعر: سیامک عشقعلی...
بعد از مرگمخورشیدبا طلوعی عاشقانه تر،طعم لبخند یاس ها را برایت خواهد چیدآسمان در چشمانت هزار دشت آفتابگردان خواهد کاشتدست هایت،معطر از ترنم سبز رود خواهد شد آن روزمن از دورترین نقطه ی نامعلومِ ابدیتدر حال دوست داشتنِ تو خواهم بودکنار تنهایی ام! و زندگیهمین قدر سادهادامه دارد... سیامک عشقعلی...
می روی تا گُر بگیرم از غمتتا بمانم در جنونی سینه سوز!صبر کن! من بی تو ویران می شومصبر کن! من دوستت دارم هنوز...□ شاعر: سیامک عشقعلی...
می شود شیرین به کامت زندگی، این روزگارزهر غم می نوشد از آواره گی، فرهادِ تو!می روی اما نگو برگشت دارد قصه ات آخرش یک روز من هم می روم از یاد تو...▫️شاعر: سیامک عشقعلی...
مثل سربازی که حینِ خدمتشگریه کرده گوشه ای در پادگانخسته ام از هرکسی حتی شما!خسته ام از هرچه دارد این جهان□ شاعر: سیامک عشقعلی...
ر روز با غم طی شد از وقتی که رفتیاردیبهشتم دی شد از وقتی که رفتیمن در هوایت غنچه دادم، این زمستاناصلا ندیدم کِی شد از وقتی که رفتی!!| شاعر: سیامک عشقعلی |...
من پیش شما سوختم از بی کسیِ خویشدیدید مرا چشم بر این حادثه بستید!یک عهد میانِ من و تنهایی تان بودرسمی که خدا دید! خدا دید شکستید!در راه شما هیچ به منزل نرسیدماز بس که پر از چاه، پر از چاله و پستید!| شاعر: سیامک عشقعلی |...
هنوز هرجا که بی تو پا می ذارمشبیه کوه! هستی در کنارمغرورت هم برای من عزیزه!چقد زن بودنت رو دوست دارم!گاهی جای خدا احساس می شی! توو شعرام عطر سبزِ یاس می شی! چه خوبه که هوامو داری هرروز چه خوبه روی من، حساس می شی! هوای تو نباشه خونه سرده!هوات، حال خوشِ قلب یه مرده! روی موهات یه شاخه گل می کارمچقد شعرام تورو زیبات کرده!تو از هر گوشه ی این خونه ماهی!که با زن بودنت، یک تکیه گاهی! جهان بی تو پر از بی راهه می شهنباشی...
تو ای عشق! خسته ام از تبِ نامت!شما را به خیر! ما را به سلامت...شاعر: سیامک عشقعلی...