سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
در ادامه تکه ای متن از خودم نوشتمکه خودم خیلی دوستش دارم امیدوارم شماهم لذت ببرید از مطالعه اش🌹. دلم میخواهد کودکی ام را با حال ترکیب کنمبا سادگی های کودکانهمهربانی های از ته دلچشمم را به دنیا ببندمگوشه ای دنججایی که هیچ کس دستش به من نرسد... بنشینمصورتم را با دستانم بپوشانمو ناگهان فریاد بزنمای کاش... ای کاش دنیای منبه زیبایی نگاهت بودبه مهربانی چشمانتو گرمیِ صدایت بودای کاش میشد... ای کاش میشد به راحتی بد...
مردم بگفتند و تو بگرفتی و عالم درگرفتشد تمام زندگی سخت، از آن شرمندگی. . به نظرم به حرف مردم، چه خوب و چه بد نباید توجه کردچون اگه به حرف خوبشون توجه کنیم غرور و تکبر ممکنه کل وجودمونا بگیره...اما اگه به حرف بدشون توجه کنید هزاران فکر در روز میاد توی ذهنمون...که مثلا چرا فلانی این حرفا زدهیا...و اینطور میشه که زندگیمون را تباه میکنیم... برای خودتون زندگی کنید☺️✌🏻...
با توده ای از ابر در حال حرکت بودم!!!آه، چه صحنهٔ زیبایی بود...هوای خنک پاییزی... گاهی باد های سرد...و حس زیبای من در آن لحظهناگهان فکری به سرم زد!!! آغوشم را باز کردم و طنین وجودم را به باد سپردم...نمیتوانم توصیف کنم چه حس زیبایی داشت... آن لحظه، زیر باران، و در آغوش باد!!!🎙️ابوالفضل علی بگی🎶Water.براتون از این حس ها آرزو میکنم🙂💜۱۳۹۹/۰۸/۱۹...