شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
در کوچه ی معشوق مرا راه ندادند! کم بوده ام انگار! نشد! آه... ندادند...این شاعر بی چیز چه می خواست که آن هااز کیسه ی لطف و کرم شاه ندادند! در حسرت دیدار چه شب ها که شکستیم...از پنجره، یک خنده ی کوتاه ندادند! دلسوخته ها عادتشان بود بسوزندمردیم و به ما لحظه ی دلخواه ندادند...مرداب گل آلود مگر چیست گناهش؟ که گوشه ی چشمی به من از ماه ندادند!«سیامک عشقعلی»...
آخر سال بود و هوای عید... از زمستان، در کوچه و روی کوه های اطراف کمی برف می توانستی ببینی!رسم بود چندروز به عید مانده، برنج می پختند،برای تازه عروس ها عیدی می آوردند،لباس نو می پوشیدند! خلاصه آخر سال یک جور دیگر بود برای همه! مدرسه تعطیل شده بود و من مشغول ورق زدن «پیک شادی» بودم و از تماشای عکس هایش کیف می کردم!گاهی هم برگه های پیک را می بوییدم! آخ که چقدر عاشق این کار بودم...از مخابرات مادر را خواستند و با پدر حرف زده بود،پ...
سیامک عشقعلی، شاعر و نویسنده ایرانی است. او در سال ۱۹۸۹ در شهرستان بیجار (کردستان) متولد شد. سیامک عشقعلی از دوران کودکی به نوشتن علاقه مند شد و بعدها آثار خود را در شبکه های اجتماعی منتشر کرد. عشقعلی با آثار خود در دسته های شعر و داستان شناخته می شود. او به طور معمول در مضامین عاشقانه و اجتماعی فعالیت می کند و از سبک ساده و عاطفی در آثار خود استفاده می کند. و آثار او در بین مخاطبانش بسیار محبوب است. در ادامه، به بررسی برخی از آثار و نقدهای م...