زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
دکتر سید هادی محمدی
اشعار کلاسیک
روح نارنجکیم دست به ضامن برده...
متن سید هادی محمدی
هر چه آمد به سرم زیر سر خودکار است...
متن سید هادی محمدی
برای از تو نوشتن هنوز مغرورم...
متن سید هادی محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
در پادگانِ زخمی و بیدار باشِ شب
از بُرجکِ نگاه کسی کلّه پا شدم
ذهنم مچاله شد کفِ پوتین گریه ها
در متنِ انفرادی شعری رها شدم
سربازهای خسته ی بیتم گرسنه اند
فرمانده کنایه، ته دیگ مُرده اس...
متن شعر
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی که میفهمی دلم از آسمون سیره
یا پشت لبخندی چرا پهلو نمی گیره؟
وقتی میوون غصه ها درگیر احساسی
سخته که دنیای پراز دردامو بشناسی
هرجا که اشکامو کنار میز می چینم
با توو سری های تبم عکساتو می بینم
با رفتنت ...
متن شعر
بسم الله الرحمن الرحیم
الاغها روی اقتصاد جفتک پران
انارِ عدالت، آب لمبویِ ماکیاولی
اصاطید ، هندوانه قشو می کنند
چه سبقتی گرفته اند برای مالیدنِ تخم های!
کاکتوووووووووووووووووووس
اشکِ پرولتاریا و هاون
نانِ دریچه ی...
متن سید هادی محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
هَوای مُنزویان زخمی از حسادت خیس
جهانِ ترس فرورفته در رشادت خیس
دوباره نیمه شب و صفرِ ساعتی مجروح
چقدر گریه بکارم برای عادت خیس
قسم به ترکش غم روی خطّ پیشانی
بُریده ناف مرا گوشه ی ولادت خیس
غریبِ از نف...
متن سید هادی محمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
عُمری حدیث سایه و بارانِ واژه ام
جغرافیای دَرهَم و طوفانِ واژه ام
بر امتداد عمقِ معمّای بی کسی
تشییع سوت و کورِ خیابانِ واژه ام
شمّاطه ی دهانِ ملخ های هَرزه گرد
باور نکرده اند بیابانِ و...
متن سید هادی محمدی
سلام ای آخرین جامانده ی پوسیده بر دیوار
و بارانی ترین چتر انه های وحشی دیدار
زمین هیز و زمان در چنته ی تکرار
بسامدهای بی مقدار
و حس شاعری با ردپای ناقص افکار
همین جا صبر کن یکدم
کنار ذهن دلشوره
سوالی را که می پرسد ...
متن سید هادی محمدی
حضرتِ جاذبه در قصّه ی تَر جامانده
اشک در مَعبرِ شب عُقده ی چیدن دارد
آنقدر غُصّه زیاد است که هر پنجره ای
از بُلندای تنم شوقِ پریدن دارد
بعدِ تو درد شدن ماضی استمراری است
رو به آینده ی تاریک بُنِ فاصله ها
در سکوتی ابدی روح زمان سررفته
روی...
متن سید هادی محمدی
وقتی که
من به دُنبالِ تو بودم نگران وقتی که
تو در آغوش لبالب، هیجان وقتی که
قَد فروخورده ام از این همه سرگردانی
در رکوعی به تماشای کَمان، وقتی که
پاره های بَدَنم رو به غَمت می رقصند
وای، اَز پنجه ی جادویِ تکان، وقتی که
ثان...
متن شعر
شَبی که تاولِ ذهنم تو را مرور کُند
و با سُرنگ نبودت، هوا عبور کُند
پَناه حِرز و دُعا با کَرانه ی کُرسی
نمیتواند از این سَر، بَلا به دور کُند
بَرای دست ِ قَضا اِذْ ذَهَبْ بخوان که مُدام
گناهِ عشقِ تو جان را فَدای تور کُند
نگ...
متن سید هادی محمدی
تراشیده بودم سرِ خودنویس
که ازتو بگویم ولی پا نداد
تمامِ غمم ماند در قابِ مغز
دوخط ، دفتر کهنه ام جا نداد
سکوتم قدم زد درون گلو
ترک های خود را بغل هم نکرد
مُهمّاتی از ضامنِ انفجار
سَرِ زا ، کشید و عمل هم نکرد
در این ماجرای تبا...
متن سید هادی محمدی
مَن شاعری در شعر مَدفونم
سُر خورده ام در عُمق افکارم
سینوس و جَبر و احتمالم را
زخمی نمودم پایِ اشعارم
وقتی دَهانم شعرهایم شُد
جُغرافیا، تاریخ را سایید
ساعت به سمت دَرد رو کَرد و
در اِنزوایی توله اش زایید
از صُبح تا شب جُفت بازی ...
متن سید هادی محمدی
زیرِ آوارِ شَهرِ جمهوری
با هِگِل، توی خواب میخندم
پُشتِ ته مانده های نِفرینت
بی اَمان رویِ آب میخندم
پایِ چَشمَم، سَگی وَرم کردو
دُم تکان داد سوی انسانها
آخرین پُک به روی شعرم را
می مَکد در کَفِ خیابانها
سِکته کرده دوباره اَفکا...
متن سید هادی محمدی