زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
علی معصومی (تعدادی از سروده های بعد از ۱۳۹۹)
این صفحه تعدادی از شعرهای سروده شده از سال ۱۳۹۹ اینجانب را شامل است.امیدوارم با خواندن این آثار حال دلتان بهتر شود.
حجره عطار
یکشب بهانه می کنم و زار می زنم
خود را میان عقل و جنون دار می زنم
از ناکجای شک و دلآشوب لحظه ها
تا بامداد صبح یقین بار می زنم
از امتداد پنجره ای رو به آفتاب
خود را به سمت کوچه انکار می زنم
من مست جام سرخ لب لعل دلبرم
گلبوسه...
متن شعر
رها شو
ای زخم سینه سوز چه میخواهی از دلم
ای بغض کینه توز برو از مقابلم
همکیش من نباش که درمان نمی شوی
ماندی چرا هنوز به غوغای محفل
چون موج سرکشم تب دریا گرفته ام
ای ماه شب فروز نیا سمت ساحلم
هر لحظه با غمت همآوا شدن خوشست
من عاشقم هنو...
متن شعر
غزل ماه
سر فصل تماشایی پاییز خودت باش
گلبانگ هواخواهی گلریز خودت باش
همپای زمستان اگر از جاده گذشتی
زیبائی و بارانی و مه ریز خودت باش
تا چند از این گوشه به آن گوشه پریدن
ای پوپک دیوانه گلاویز خودت باش
شب تا سحر از نغمه بیهوده چه حاص...
متن شعر
کافی است
به آسمان شبی تک ستاره ای کافی است
طلوع مشرق صبح دوباره ای کافی است
اگرچه بال پریدن نداری ای گنجشگ
برای زخم پرت راه چاره ای کافی است
گمان نمی کنم اینجا همیشه غم باشد
برای شادی دل ها اشاره ای کافی است
که گفته کاخ ستم جادوانه خو...
متن شعر
می شناسند
مرا از باد و باران می شناسند
مرا از خود گریزان می شناسند
به جرم عاشقی رسوای شهرم
مرا مجنون حیران می شناسند
به چشمت ای گل مازندرانی
غباری از خراسان می شناسند
خزانم بس که لبریز تماشاست
دلآشوب زمستان می شناسند
گذشتم پای تو...
متن شعر
دلآرام
رشته ی افکار ما و گوشه ای از شال تو
لحظه ها جامانده در تقویم ماه و سال تو
گرچه میخواهم به شعر خود بپردازم ولی
مصرعی کو بهتر از پرسیدن احوال تو
دیدن باغ بهشتم با دو چشم تو خوشست
مثل بادی می کشانم خویش را دنبال تو
ای بهاران ش...
متن شعر
گرگ باران دیده
یقین دارم کمی پیچیده باشی
دلی را از کسی دزدیده باشی
از این مژگان شهلائی که داری
به غمزه دانه ای پاشیده باشی
فدای دامن در دست بادت
مرا باید تو هم فهمیده باشی
به این دیوانگی هائی که دارم
به زیر لب دمی خندیده باشی
چه می ش...
متن علی معصومی
ها
غصه ناتمام خوبی ها
با تو هستم که روبروی منی، قسمت و سهم آرزوی منی
از تمام بهانه های قشنگ، مقصد ناب جستجوی منی
دور تو بی بهانه می گردم، غزلی عاشقانه می گردم
مصرعی از ترانه می گردم، بغض ناخورده گلوی منی
با تو ام ای تمام خوبی ها، کفتر روی...
متن علی معصومی
انسان تمام می شود آیا؟
این جاده بی عبور تو همپا نمی شود
دنیا بدون عشق تو زیبا نمی شود
از لحظه ای که آمدنت را شنیده ام
گفتم که طی شود شبم, اما نمی شود
پرسیدم از کسی که بحاشا رسیده بود
طی طریق مرحله, آیا نمی شود؟
من من نموده اندکی و اعتر...
متن علی معصومی
گل من
آخرین جام جهانی گل من
فارغ از شرح و بیانی گل من
رونق عصر و زمانی گل من
همه جا ورد زبانی گل من
آشنای دل و جانی گل من
گرچه از دیده نهانی گل من
بهترین خط و نشانی گل من
مثل خورشید عیانی گل من
دولت امن و امانی گل من
باعث تاب...
متن علی معصومی
بسپارید
شکوه برگ ترم را به یاد بسپارید
به یاد خود نظرم را زیاد بسپارید
در آسمان پر از لحظه های زیبائی
تمام بال و پرم را به باد بسپارید
تن مرا به خزانی که زیر شلاقش
فسردم و خبرم را نداد بسپارید
کنار گوشه باغم در انتظار سفر
بدست همسفرم...
متن شعر
ثانیه های عبور آب
با کوزه ای شکسته اگر بند می زدند
قلب مرا به چشم تو پیوند می زدند
در سینه ام به برکت مژگان سرکجت
با هر لبت به کام دلم قند می زدند
شرجی تر از همیشه به امواج بیکران
ذر موج موج موی تو لبخند می زدند
با هر نفس به ثانیه های...
متن شعر
غمگینی قلم
چه شد که دانه زنجیر پای هم شده ایم
به پای خاطر آشفته هم قدم شده ایم
اکرچه همدم سرویم و قله های رفیع
به زیر بار مصیبت دوباره خم شده ایم
من و تو فوج پرستوی آسمان همیم
که دانه دانه از این بیکرانه کم شده ایم
برای آن که ره آشیان...
متن شعر
امشب
چه بگویم که شبم بی تو خراب است امشب
حال من بی تو همه رنج و عذاب است امشب
آی ای چشمه ی نوشین لبت قند و عسل!
قلبم از آتش عشق تو کباب است امشب
تو که در بستر خود مثل گل نسرینی
تنم از هرم تنت در تب و تاب است امشب
شوکرانی است غم عشق تو ا...
متن شعر
غرور هبل
من از سلاله شعرم تو از دیار عسل
تو واژه واژه عشقی من از تبار غزل
من از حواله خاکم تو از خرانه کوه
تو از تراشه سنگی من از غبار زحل
من آبدره باران تو از طراوت گیلان
تو از کرانه دریا, من از اعتبار گسل
من آستانه دلوم تو در میانه عقر...
متن شعر
جنگ یخی
مرا بشناس، دلتنگ یخی را
درون سینه ای سنگ یخی را
گمان کردی که آدم میشوم من؟
ببر از یادت این منگ یخی را
خودت گفتی که با سرمای بهمن
خدایت داده این رنگ یخی را
میان آن همه آدم صدا کرد
تو ی دیوانه ی لنگ یخی را
اگر عمری فدای تو نباش...
متن شعر
چه می خواهی
از این آلون ویران° سقفِ ناقابل چه می خواهی
تو از دشت تگرگ اباد بیحاصل چه می خواهی
به روی زخم تاولسوز هر دریاچه ای دیدی
نمک باریده, از شنزار بی ساحل چه می خواهی
من از جغرافیای زرد و سرخ آباد خورشیدم
تو از دهلیز نوشانوش خون دل چه ...
متن شعر
دست بی نمک
عقلم حریف سرسر دیوانه ات نشد
اشکم بهای خنده ی مستانه ات نشد
ای نارفیق خاطره های جوانی ام
عمرم کفاف خواندن افسانه ات نشد
شمعم که انعکاس نم اشک حسرتم
آئینه دار هر شب پروانه ات نشد
در حیرتم که دل غرق خون ما
نام آشنای خاطر بیگان...
متن شعر
صبح بی ترانه
باران دانه دانه رهایم نمی کند
این ابر بی نشانه دوایم نمی کند
مثل کویر داغ تبالوده ام که باز
یک رود عاشقانه صدایم نمی کند
از بسکه خورده ام غم ایام رفته را
صد بغص بی بهانه رضایم نمی کند
با زورقی شکسته به دریا زدم ببین
این...
متن شعر
غزل های درد
لیلی بخوان دوباره غزل های درد را
پس لرزه ی فلات گسل های درد را
بهتر ز هر کسی تو برایم ترانه کن
حال و هوای ضرب مثل های درد را
اینجا اگرچه بوسه به پیغام تللری
پرکرده چشم و گوش پچل های درد را
آماد کن برای رهیدن ز ناله ها
این ...
متن شعر
حر
اسیر ساحت حیرانی تو خواهم شد
مقیم کوچه بارانی تو خواهم شد
تب ضیافت عشق و بهانه نزدیکست
شبی روانه مهمانی تو خواهم شد
برای تشنه لبانت کسی چه می داند
چگونه موج پریشانی تو خواهم شد
تمام مسک من حرمت وفاداری است
مرید بی سر و سامانی تو خوا...
متن علی معصومی
عصای پیری
دست از دلم بردار اینجا جای ما نیست
اینجا کسی دلواپس فردای ما نیست
در این بساط مکر و تزویر و دو روئی
چیزی برای عرضه کالای ما نیست
وقتی قیامت می کند دنیا پرستی
بحثی برای محشر کبری ما نیست
زیر قبا و جبه دین آویزه کشته
این پیره...
متن شعر
نگرفتی
گفتی که غبار از رخ ایام بگیری، نگرفتی
از حال و هوای دلمان وام بگیری، نگرفتی
پرواز دل انگیز تو را روی سرم دیدم گفتم
برگردی و جائی لب این بام بگیری، نگرفتی
پلکی زدی و آینه ها غرق تماشای تو گشتند
گفتم که دمی با خودت آرام بگیری، نگرفتی...
متن شعر
نخل ارمیده
صیاد می شوم که تو آهوی من شوی
فریاد می شوم که تو کوکوی من شوی
ویرانه گشته ام ولی از فصل دیگری
آباد می شوم که پرستوی من شوی
من یک چنار خشک تو مثل صنوبری
شمشاد می شوم که به پهلوی من شوی
با چین دامنت چه قیامت بپا شود
م...
متن شعر
دلم با سرودنت شاد است
شنیده ام که تو هم عاشقانه می گویی
سروده های قشنگ و دلانه می گوئی
اگر چه دلبر و نازی شنیده ام گاهی
برای حال خودت دلبرانه می گوئی
سحر به پنجره عطر ترانه می پاشی
به گوش زنجره شعر شبانه می گویی
به هرچه آینه ها صاف...
متن شعر
غنیمت است
دستی به شانه تو رساندن غنیمت است
در اشتیاق روی تو ماندن غنیمت است
دیوانه کن به نغمه ی شوریده ات مرا
با عمر رفته مرثیه خواندن غنیمت است
سرمست خوشه خوشه انگور شهوتم
تاکی کنار بیشه نشاندن غنیمت است
وقتی که بال من لب بامت شک...
متن شعر
دانه سرخ انار
بیا ترانه ای از نوبهار هم باشیم
کمی نشانه ای از لاله زار هم باشیم
بسوی جاده ای از آروزی خوشبختی
سری به شانه بی غمگسار هم باشیم
برای جستن صبح و نشانه خورشید
شبیه سایه هم همقطار هم باشیم
به لحظه های پر از نعره های بدمست...
متن شعر
تو باشی
تو باشی، لحظه ها زیباترین اند
گل و باران به دامان زمین اند
تو باشی ساکنان شهرک عشق
همه همسایه هایی نازنین اند
◇◇◇
تو باشی، کوچه ها لبریز شوقند
پر از گل ها ی سحرآمیز شوقند
تو باشی، سینه هاب بیقراران
پر از آوای شورانگیز شوقند...
متن شعر
ننویس لطفا!
یک جو صداقت توی گندمزار مان نیست
حرف از رفاقت بر سر بازارمان نیست
گرگی برادر های مان را خورده شاید
غیر از لباسی پاره چیزی بارمان نیست
شب زنده داری هایمان را خواب نوشید
صبحی همآوای دل بیدارمان نیست
ای کاش باورهای مان فهمیده ...
متن شعر
گریست
باز از درد غم انگیز تو یک شهر گریست
آه با ناله ی یکریز تو یک شهر گریست
ریخت در گستره کوچه گِل و خشتت را
باد از خاک بلاخیز تو یک شهر گریست
چیست در دامنت ای پنجره رو به جنوب
ابر در دشت دلآویز تو یک شهر گریست
آی! در موعد خرداد چ...
متن شعر
ادامه