غرور هبل
من از سلاله شعرم تو از دیار عسل
تو واژه واژه عشقی من از تبار غزل
من از حواله خاکم تو از خرانه کوه
تو از تراشه سنگی من از غبار زحل
من آبدره باران تو از طراوت گیلان
تو از کرانه دریا, من از اعتبار گسل
من آستانه دلوم تو در میانه عقرب
تو از بهانه آتش من اشتیاق حَمَل
من آه خسته دردم تو انتهای سکوت
تو از نشانه جنگی من ابتدای جدل
من از طریقه کفرم تو جلوه های گناه
تو لاف گنده لاتی من از غرور هبل
من و بهانه بودن تو و حلول سحر
تو از دمیدن خلقت من از زمان ازل
ZibaMatn.IR